عباس ذوالقدری

عباس ذوالقدری
سایت قبلی 2baleparvaz.ir
کانال تلگرامی قبلی menbardigital@

امام صادق علیه السلام فرمود: مَنْ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِیَ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِیماً فَقِیلَ تَعَلَّمَ لِلَّهِ وَ عَمِلَ لِلَّهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ (الکافی، ج‏1، ص: 36) یعنی: هر که براى خدا علم را بیاموزد و به آن عمل کند و به دیگران بیاموزد در ملکوت آسمانها عظیمش خوانند و گویند: آموخت براى خدا، عمل کرد براى خدا، تعلیم داد براى خدا.

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ (نهج البلاغه، حکمت 73)
یعنی: کسی که خود را رهبر و امام مردم قرار داد باید قبل از تعلیم دیگران به تعلیم خود پردازد و پیش از آنکه به زبان تربیت کند، به عمل تعلیم دهد. و آن که خود را تعلیم دهد و ادب کند، به تعلیم و تکریم سزاواراتر است از آن که دیگری را تعلیم دهد و ادب آموزد.

سیب عاشقی

یکى از اکابر گوید به نیت حج به بازار بغداد شدم. جوانى زیبا صورت را دیدم، قصب معلم بر سر و حلّه کتان در بر، و کفشى زر فشان در پا، به رسم نازکان هر چه تمامتر می‌خرامید و سیبى در دست داشت و می‌بویید:
گویى که می چکید ز گلبرگ عارضش
بر خاک قطره‌هاى گلاب عقیق فام‏
 روزى که قافله روان شد من نیز رفتم، در منزل دیگر جوان را دیدم نعلینى در پا کرده و دستار مصر در سر، گلاب بر خود می‌فشاند، بر مثال کسى که به گلزار رود و می خرامید، اندیشه کردم که در طور این جوان سرى است یا معشوقى است که به راه عشقش می برند یا عاشقى است که از منزلگاه نیاز به خلوت نازش می رسانند. از وى سوال کردم: ای جوان کجا می‌‏روى؟
گفت: به خانه.
گفتم: کدام خانه؟
گفت: خانه پر بهانه که خلقى را آواره کرده است. من نیز می روم که ببینم سرگشتگان به کجا می‌‏روند و که را خواهند دید و از این خرمن چه خوشه خواهند چید.
گفتم: این چه استعداد راه است که تو دارى؟ مگر از صعوبت بادیه خبر ندارى؟
گفت: دوست آوارگى ما خواهد، رفتن حج بهانه افتاده است.
گفتم: اى جوان برگرد.
گفت: من نه به اختیار خود می روم از قفاى او/آن دو کمند عنبرین می بردم کشان کشان‏
 که ای فلان معذور دار که چنین آورده ‏اند.
گفتم: این سیب را چرا می ‏بویى؟
گفت: تا مرا از هر سموم این بادیه بلا انگیز نگاه دارد که با شمیم برگ گل خو کرده‏ ام و در حریم آغوش دلبران خفته‌ام و از نسیم اقبال محبوبان شکفته‌ام.
گفتم: بیا تا با هم مرافقت نماییم.
گفت: لا و اللّه تو برقع پوشى و من جرعه نوش، تو پیر مناجاتى و من پیر رند خرابات، دوش در خمار بودم و اکنون در خمار دوشینم.
آن جوان را همانجا گذاشته گذشتم دیگر او را ندیدم، تا آنکه روزى به وقت افراط گرما، جوان را دیدم در تحت میزاب خفته، و زار و نزار و رنجور و ضعیف، نه در سر قصب معلم، و نه در پا کفش زرفشان، همان سیب داشت و می‌بویید، خواستم از او بگذرم، گفت: اى فلان مرا می‌‏شناسى؟
گفتم: آرى از تبدیل حالت بگوى.
گفت: داد و فریاد در این راه به معشوقى می‌آورند و به عاشقى مبتلا می سازند.
گفتم: این همان سیب است؟
گفت: آه آه از این سیب پر آسیب، اى فلان دیدى که با ما چه کردند و چون ما را لگدکوب قهر انداختند؟! اول گفتند: معشوقى غم مخور، چون به بادیه امتحان در آوردند گفتند: تو عاشقى، و چون به عرفات رسیدم گفتند: تو طفلى، چون به خانه رسیدم گفتند: تو در این حرم محرم نئى، هر چند در زدم و فریاد بر آوردم که أیها المطلوب جواب شنیدم که ارجع یا خائب، سوختم و سوختم و شناختم که در این ترانه غیر او نه. اى فلان امروز زار و نزارم و از نازکى بی زارم، 

نمی دانم طالبم یا مطلوب، محبم یا محبوب، محتاجم یا غیر محتاج، و از این تفکر و اندوه سوختم. نه بیمارم اما بیمار این تفکر دارم.

آن شخص گفت: دلم به زارى آن جوان سوخت.

گفتم: بیا تا تو را پیش اصحاب برم و از این حیرت برهانم. گفت: مرا رها کن که در این حیرت سرى دارم و در این تفکر ذوقى و از او درگذشتم.

شب در حوالى مسجد الحرام به وظائف عبادت مشغول شدم. صباح که نیت وداع خانه کردم دیدم از کنار حطیم آن جوان سقیم را مرده بر دوش می ‏برند. از آن‏ حالت از یکى از محرمان سئوال کردم گفت:

عاشقان کشتگان معشوقند

بر نیاید ز کشتگان آواز

 

خزائن نراقی / ص563

  • عباس ذوالقدری

حج

خزائن نراقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">