عباس ذوالقدری

عباس ذوالقدری
سایت قبلی 2baleparvaz.ir
کانال تلگرامی قبلی menbardigital@

امام صادق علیه السلام فرمود: مَنْ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِیَ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِیماً فَقِیلَ تَعَلَّمَ لِلَّهِ وَ عَمِلَ لِلَّهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ (الکافی، ج‏1، ص: 36) یعنی: هر که براى خدا علم را بیاموزد و به آن عمل کند و به دیگران بیاموزد در ملکوت آسمانها عظیمش خوانند و گویند: آموخت براى خدا، عمل کرد براى خدا، تعلیم داد براى خدا.

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ (نهج البلاغه، حکمت 73)
یعنی: کسی که خود را رهبر و امام مردم قرار داد باید قبل از تعلیم دیگران به تعلیم خود پردازد و پیش از آنکه به زبان تربیت کند، به عمل تعلیم دهد. و آن که خود را تعلیم دهد و ادب کند، به تعلیم و تکریم سزاواراتر است از آن که دیگری را تعلیم دهد و ادب آموزد.

شیرین کردن کام مومن

عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّیِّ عَنِ الریان [الرَّبَابِ‏] امْرَأَتِهِ قَالَتْ‏ اتَّخَذْتُ خَبِیصاً فَأَدْخَلْتُهُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُوَ یَأْکُلُ فَوَضَعْتُ الْخَبِیصَ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ کَانَ یُلَقِّمُ أَصْحَابَهُ فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ مَنْ لَقَّمَ مُؤْمِناً لُقْمَةَ حَلَاوَةٍ صَرَفَ اللَّهُ بِهَا عَنْهُ مَرَارَةَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ.

ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص150

داود رقّى از همسرش رباب نقل کرده است که: روزى حلوائى از خرما و روغن آماده کرده و آن را به خدمت امام صادق علیه السّلام بردم، هنگامى بر آن حضرت وارد شدم که (با یاران خود) مشغول خوردن غذا بود، حلوا را تقدیم حضرت کردم و آن حضرت با دست مبارک خود، حلوا را لقمه مى‏کرد و به یاران خود مى‏داد، پس شنیدم که مى‏فرمود: کسى که لقمه حلوائى به خورد مؤمنى بدهد، خداوند تلخى روز قیامت را از او برمى‏دارد.

 

رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : إنّ فی الجَنَّةِ دارا یُقالُ لَها دارُالفَرَحِ لا یَدخُلُها إلّا مَن فَرَّحَ یَتامَى المؤمنینَ.

کنز العمّال6008

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : همانا در بهشت سرایى است به نام دار الفرح (شادى سرا) که تنها کسانى وارد آن شوند که یتیمان مؤمنان را شاد کنند .

 

رسول الله صلى الله علیه و آله : إنّ فی الجَنَّةِ دارا یقالُ لَها دارُ الفَرَحِ ،لا یَدخُلُها إلّا مَن فَرَّحَ الصِّبیانَ.

کنز العمّال : 6009

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : همانا در بهشت سرایى است به نام دار الفرح که تنها کسانى به آن در آیند که کودکان را شاد کنند

 

الإمامُ علیٌّ علیه السلام : فَوَالذی وَسِعَ سَمعُهُ الأصواتَ ،ما مِن أحَدٍ أودَعَ قَلبا سُرورا إلّا وخَلَقَ اللّه ُ لَهُ مِن ذلکَ السُّرورِ لُطفا ، فإذا نَزَلَتْ بهِ نائبَةٌ جَرى إلَیها کالماءِ فی انحِدارِهِ حتّى یَطرُدَها عَنهُ ، کَما تُطرَدُ غَرِیبَةُ الإبلِ.

نهج البلاغة : الحکمة 257 .

امام على علیه السلام : سوگند به آن که همه آواها را مى شنود ، هیچ کس دلى را شادمان نسازد ، مگر آن که خداوند از آن شادمانى لطفى بیافریند و بدان گاه که گرفتارى و مصیبتى بدو رسد آن لطف ، همچون آبى که در نشیب روان گردد ، به سوى آن مصیبت و گرفتارى سرازیر شود و آن را از او دور گرداند ، همچنان که شتر غریبه [از میان رمه شتران ]رانده مى شود .

 

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : لا یَرى أحَدُکُم إذا أدخَلَ على مُؤمِنٍ سُرورا أ نَّه علَیهِ أدخَلَهُ فَقَطْ بَل وَاللّه ِ علَینا ، بل وَاللّه ِ عَلى رسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله .

الکافی : 2/189/6

امام صادق علیه السلام : هیچ یک از شما فکر نکند که اگر مؤمنى را شاد کرد فقط او را شادمان ساخته ، بلکه به خدا قسم ما را شاد کرده ، بلکه به خدا قسم رسول خدا را شاد کرده است .

شبلى به حج رفته بود و پس از انجام اعمال حج به حضور امام سجاد علیه السّلام مشرّف شد، امام علیه السّلام از وى پرسید: اى شبلى حج گذاردى؟

شبلى: آرى یا ابن رسول اللّه.

امام علیه السّلام: زمانى ‏که به میقات فرود آمدى آیا نیّت کردى که جامه معصیت را از خود بدر آوردى و جامه طاعت پوشیدى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: زمانی ‏که از جامه خود برهنه شدى آیا نیّت کردى که از ریاء و نفاق برهنه شدى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: زمانى که غسل کردى آیا نیّت کردى خویشتن را از بدیها و گناهها شست‏شو دادى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آیا خویشتن را پاکیزه کردى و احرام بستى و عقد وقت حج بستى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: زمانی که خود را پاکیزه کردى و عقد بستى آیا نیّت کردى که آنچه را خداوند متعالى حرام کرده است بر خویشتن حرام کنی؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: زمانى ‏که عقد حج بستى آیا نیّت کردى که هر عقدى براى غیر خداوند عزّ و جلّ است گشودى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: خویشتن را پاکیزه نکردى و احرام نبستى و عقد حج نبستى.

امام علیه السّلام فرمود: آیا داخل میقات شدى و تلبیه گفتى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: آنگاه که داخل میقات شدى آیا نیّت کردى که به نیّت زیارت داخل شدى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آنگاه که دو رکعت نماز گزاردى نیّت کردى که به خداوند متعال به بهترین اعمال و بزرگترین حسنات عباد که نماز است تقرب جستى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آنگاه که تلبیه گفتى آیا نیّت کردى که براى خداوند به هر طاعتى گویا شدى و از معصیت او خود را باز داشتى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: در میقات داخل نشدى و نماز نخواندى و تلبیه نگفتى.

سپس امام علیه السّلام فرمود: آیا در حرم داخل شدى و کعبه را دیدى و نماز خواندى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: آنگاه که داخل حرم شدى آیا نیت کردى که بر خود هرگونه عیب اهل ملّت اسلام را حرام کرده ‏اى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آنگاه که به مکه رسیدى و کعبه را دیدى و دانستى که آن خانه خدا است آیا قصد خداوند سبحان کردى و از غیر او بریدى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: پس نه داخل مکّه شدى و نه داخل حرم.

سپس امام علیه السّلام فرمود: آیا طواف بیت را بجاى آوردى و ارکان را مسّ کردى و عمل سعى را انجام دادى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: آنگاه که سعى کردى آیا نیّت کردى که از همه گریختى و به سوى خداوند فرار کردى، و صدق این نیّتت را علام الغیوب شناخت؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: نه طواف بیت کردى و نه سعى بجا آوردى.

سپس امام علیه السّلام فرمود: آیا در مقام ابراهیم علیه السّلام وقوف کردى و در آن مقام دو رکعت نماز گزاردى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام در این هنگام صیحه ‏اى برآورد که نزدیک بود از دنیا مفارقت کند سپس فرمود: آه‏ آه کسى که به مقام قرب رسیده و با خدا مصافحه کرده کجا است.

حق تعالى با آن عظمت و جلال مسکینى را به این مقام برساند آیا جایز است بر او که حرمت چنین پروردگار مهربان را ضایع کند؟ هرگز چنین نیست که کسى با خدا مصافحه کند بعد از آن مخالفت او را جایز داند.

پس از آن فرمود: آنگاه که در مقام ابراهیم ایستادى آیا نیّت کردى که بر انجام هر طاعت ایستادى، و پشت به هر معصیت کردى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آنگاه که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز گزاردى آیا نیّت کردى که چون نماز ابراهیم علیه السّلام نماز گزارى؟ و به نمازت بینى شیطان را به خاک مالیدى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: در مقام نایستادى و در آن نماز نخواندى.

پس از آن فرمود: آیا بالاى چاه زمزم برآمدى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: آنگاه که بر بالاى چاه زمزم برآمدى آیا نیّت کردى که بر طاعت برآمدى و چشمت را از معصیت پوشاندى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: پس بر چاه زمزم برنیامدى و از آن ننوشیدى.

پس از آن فرمود: آیا سعى میان صفا و مروه را بجاى آوردى و در میان آن دو مشى و تردّد داشتى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: از سعى میان صفا و مروه آیا نیّت کردى که در میان خوف و رجایى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: پس نه سعى کردى و نه مشى و تردد بین صفا و مروه.
پس از آن فرمود
: آیا از مکّه خارج شدى و به منى رفتى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: به منى رفتى آیا نیت کردى که مردم را از زبان و دل و دست خود ایمن گردانیدى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: پس به منى نرفتى.

بعد از آن امام علیه السّلام فرمود: آیا در موقف عرفه وقوف کردى؟ و بر جبل الرحمة برآمدى؟ و شناختى و خداوند متعالى را در جبل الرحمة و جمرات خواندى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: در موقف عرفه آیا معرفت حق سبحانه و تعالى و اطلاع او را بر سرائر و قلب خود شناختى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: بر جبل الرحمة که بالا رفته‏اى آیا نیت کرده ‏اى که خداوند هر مؤمن و مؤمنه را رحمت می کند؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آیا به مزدلفه (مشعر) رفتى؟ و از آنجا سنگ‏ریزه ‏ها از زمین برکندى؟ و به مشعر الحرام مرور کردى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: آنگاه که در مزدلفه مشى می کردى و از آن سنگ‏ریزه‏ها برمی کندى آیا نیت کردى که هر معصیت و جهل را از خود برکندى و هر علم و عمل را در خود نشاندى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: به مشعر الحرام مرور کردى آیا نیت کردى که شعائر اهل تقوى و اهل خوف را شعار قلب خود قرار دادى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: در مزدلفه مشى نکردى، و آن سنگ‏ریزه ‏ها برنداشتى، و به مشعر الحرام مرور نکردى.

پس از آن امام علیه السّلام فرمود: در منى نماز گذاردى؟ و رمى جمره کردى؟ و حلق رأس (سر تراشیدن) را انجام دادى؟ و فدیه قربانى خود را ذبح کردى؟ و در مسجد خیف نماز خواندى؟ و به مکّه بازگشتى؟ و طواف افاضه بجاى آوردى؟

شبلى: آرى.

امام علیه السّلام: آنگاه به منى رسیدى و رمى جمره‏ها کردى آیا نیّت کردى که به مطلب خود رسیدى و هرگونه حاجت تو برآورده شده است؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آنگاه سر تراشیدى آیا نیت کردى که از پلیدیها پاک شدى و از هر گناه و بدعاقبتى که بنى آدم را است بدر آمدى مثل آن روزى شدى که از مادر متولّد شدى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آنگاه که در مسجد خیف نماز خواندى آیا نیّت کردى که نترسى مگر از خدا و امیدوار نباشى مگر به رحمت او؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آنگاه که قربانى خود را ذبح کردى آیا نیت کردى که طمع را سر بریدى و به ابراهیم علیه السّلام به ذبح فرزندش اقتدا کردى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام: آنگاه که به مکّه بازگشت کردى و طواف افاضه بجاى آوردى آیا نیّت کردى که افاضه (کوچ کردن) به رحمت خدا کردى و به طاعت او بازگشت کردى و بسوى او تقرّب جستى؟

شبلى: نه.

امام علیه السّلام فرمود: به منى نرسیدى، و رمى جمره ‏ها نکردى، و حلق رأس انجام ندادى، و قربانی ات را ذبح نکردى، و در مسجد خیف نماز نگذاردى، و طواف افاضه بجاى نیاوردى، و بسوى خداوند تقرب نجستى، چه اینکه تو حج نکردى.

پس شبلى از تفریط حجّش به ندبه و زارى افتاد و پیوسته آداب حج می ‏آموخت تا سال دیگر از روى معرفت و یقین حج بگذارد.

 

حکیم ناصر خسرو علوى قصیده غرّایش: «حاجیان آمدند با تعظیم ...» را از این حدیث اتخاذ کرده است و حقّا نیکو به نظم در آورده است و شهرت آن ما را از نقلش بی ‏نیاز گردانیده است. و نیز همین روایت امام سجاد علیه السّلام را استاد بزرگوارم عارف متأله و شاعر مفلق جناب حکیم میرزا مهدى الهى قمشه ‏اى رضوان اللّه علیه به اسم «مناسک حج عاشقان» به نظم در آورده است که در کلیات دیوان آن جناب درج شده است.

 

علامه حسن زاده آملی، نامه ها بر نامه ها

 

 

باسمه تعالى و له الحمد

إلى سماحة الاستاذ المفضال السید حسن الأمین المحترم، دامت برکاته الوافرة- من العبد حسن الطبرى الآملى المدعوّ بحسن‏زاده الآملی، و الملقب من لسان استاذه العلم الآیة العلامة الشعرانی بنجم الدین؛ مع مزید الشکر و خالص الدعاء و التحیات، معترفا بأن مثلی لا یلیق بأن یذکر فى عداد مشایخ العلم و العمل، و یعدّ فى زمرة سنام أرباب اللوح و القلم، غیر أن امتثال أمر جنابکم أوجب علىّ أن أجرأ على ما تحرّره یداى فى ترجمانی، فأقول منفعلا:

آقای حاج عبدالحسین بصیرتی کتابفروش مقیم قم که مرد موثقی است در حضور آیت‌الله جناب آقای حسن زاده آملی سلمه الله تعالی گفتند که برای تجدید چاپ شفای بوعلی استخاره کردم این آیه آمد «وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ مَا هُوَ شِفَاۤءࣱ وَرَحۡمَةࣱ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ ٱلظَّـٰلِمِینَ إِلَّا خَسَارا»[سوره اسراء٨٢].

در آن مجلس بنده به آقای حسن‌زاده گفتم این استخاره واقعاً نوشتنی است.

 

کتاب حدیث منبر، رضا استادی، ص۱۴۳

رفیقم می گفت خانواده مادربزرگم خیلی اهل دین و ایمان نبودند. خودش هم از همه دین فقط امام حسین را می شناخت. اگر میدونست جایی روضه است و نذری می پزن تعلل نمی کرد و می رفت کمک. اغلب هم خانواده اش اجازه نمی دادن و مجبور بود بهشون نگه. سالها پیش از دنیا رفت و از قضا مدتی پیش هم قبرستون محلی افتاد در یک طرح عمرانی وخراب شد ویک حسینیه انجا احداث شد. گذری سری زدم. دیدم ازون قبرستون قبر مادر بزرگ من اومده گوشه حسینیه و بخاطر اینکه مانع نبوده نگه داشتن ...

اشک را مانند دُر فردای محشر می خرند

قطره ای را می خرد هم قیمت دریا، حسین...

تعبیری جالب از غیبت

نَظَرَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِلَى رَجُلٍ یَغْتَابُ رَجُلًا عِنْدَ الْحَسَنِ ابْنِهِ ع فَقَالَ یَا بُنَیَّ نَزِّهْ سَمْعَکَ عَنْ مِثْلِ هَذَا فَإِنَّهُ نَظَرَ إِلَى أَخْبَثِ مَا فِی وِعَائِهِ فَأَفْرَغَهُ فِی وِعَائِک‏
امیرالمومنین دید مردی از کرد دیگری در حضور امام حسن علیه السلام غیبت می کند.

رو به فرزندش امام حسن کرد و فرمود: فرزندم گوش خویش از گفتار او منزه دار که پلیدترین چیزی که در ظرف وجودی خود دارد، در وجود تو خواهد ریخت.
 

اختصاص شیخ مفید، ص225

خوابهای عجبب

۱/۸

آیةالله کشمیری فرمودند در خواب دیدم امام رضا علیه‌السلام را دارند تشییع می‌کنند. فردای آن روز خبر آوردند که علامه طباطبایی از دنیا رفته است.

۲/۸

شیخ مفید در خواب دید حضرت زهرا سلام الله علیها دست امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را گرفته و نزد او آورده و فرموده به اینها فقه بیاموز. شیخ مفید حیرت زده مانده که تعبیر این خواب چیست. فردای آن روز شریف رضی . سید مرتضی علم الهدی را مادرشان نزد شیخ مفید آورده . گفته اینها را فقه بیاموز.

 

۳/۸

علامه شعرانی در خواب دیدند از سمت خراسان (بر تربت مدفون آن هزاران سلام و صلوات) دودی سیاه به آسمان بلند شد که همه مومنان و صالحان را مسموم کرد. چند روز بعد خبر رسید حرم سلطان دین شمس الشموس توسط قوای روس به توپ بسته شده است.

 

۴/۸

علامه حسن‌زاده آملی در خواب دیدند چاله‌ای کثیف و متعفن را دارند زیر و رو می‌کنند و گوشتهای مردار گوسفند آنجا انباشته است.

فردای ان روز زنگ خانه را زده‌اند. علامه در را باز کرده دیده یک نفر سوار بر موتور، یک کیسه کتاب آورده و می‌گوید اینها کتب فلان کس است که علیه دین و مذهب کتاب نوشته. خواستیم دور بریزیم گفتیم شاید به کار شما بیاید که بر آنها رد بنویسید. و خداحافظی کرد و رفت. علامه تا نشسته کیسه را باز کرده، به خواب دیشب منتقل شده. و با خود گفته ما در کنار آب شیرین و زلال قرآن و روایات اهل‌بیت عصمت و طهارت نشسته‌ایم. حیف این عمر نازنین که صرف این اباطیل و ترهات شود.

 

۵/۸

شیخ رییس (رضوان الله تعالی علیه) فصل هشتم نمط عاشر اشارات درباره اینکه نفس انسانی مستعد است که در خواب به عالم غیب داخل شود و اخبار گذشته و آینده را مشاهده کند سخن را بدانجا رسانده که خواب موضوعیت ندارد، در بیداری هم می‌شود. نفس پخته و رسیده می‌خواهد.

 

 

۶/۸

حضرت ابی‌عبدالله شب قبل از عاشورا فرمودند: لحظه‌ای به خواب رفتم، دیدم سگ‌هایی بر من هجوم آوردند و در میان آنان سگی بود که رنگش سیاه و سفید بود و بیش از همه به من حمله می کرد و من گمان می‌کنم کسی که قاتل من است، مبتلا به بیماری برص است. سلام خدا بر او و لعنت خدا بر قاتلانش.

 

بحار الانوار، ج۴۵، ص۳

 

۷/۸

در خطبه ۷۰ نهج‌البلاغه هست که: گفتار آن حضرت در سحرگاه روزى که ضربت به فرق مبارکش رسید

مَلَکَتْنِی عَیْنِی وَ أَنَا جَالِسٌ فَسَنَحَ لِی رَسُولُ اللَّهِ (صلى الله علیه وآله) فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا ذَا لَقِیتُ مِنْ أُمَّتِکَ مِنَ الْأَوَدِ وَ اللَّدَدِ فَقَالَ ادْعُ عَلَیْهِمْ فَقُلْتُ أَبْدَلَنِی اللَّهُ بِهِمْ خَیْراً مِنْهُمْ وَ أَبْدَلَهُمْ بِی شَرّاً لَهُمْ مِنِّی .

ترجمه:

نشسته بودم که خواب مرا گرفت، و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله‏ بر من آشکار شد، گفتم: اى پیامبر خدا، چه کجى‏ها و دشمنى‏ها از امت تو دیدم فرمود: به آنان نفرین کن. گفتم: خداوند بهتر از آنان را به من عنایت کند، و به جاى من شرى را بر آنان گمارد. 

 

 

۸/۸

با طهارت خوابیدن، و قبل از خواب تسبیحات حضرت فاطمه و سوره تبارک و سوره دخان را خواندن تأثیر عجیبی در مشاهده رویای صادقه دارد. و البته خالی بودن ذهن از مشاغل دنیوی تأثیر اصلی را دارد.

 

پایان

نکاتی درباره استخاره

۱

قبل از شروع عرض کنم استخاره یکی از کرامات ائمه اطهار برای شیعیان می‌باشد، و بابی از ابواب رحمت خداست که بر بندگان مومن و اهل قرآن باز کرده است.

پس مبادا سخن بیهوده غافلان و جاهلان را که به استخاره اعتقاد ندارند و آن را عمل خرافی می‌شمارند قبول کنید.

 

۲

سید بن طاووس کتابی دارد به نام «فَتحُ الأبواب بَینَ ذَوی الألباب وَ بَینَ رَبّ الأرباب فِی الإستخارات» درباره اثبات جواز و مشروعیت استخاره، انواع آن و استدلال‌های مخالفان و جواب آنها.

 

۳

 

روش های زیادی برای استخاره وجود دارد. اما یکی از روش های مجرّب که علامه حسن‌زاده آملی نقل کرده این است:

هرکس بخواهد به قرآن مجید استخاره نماید:

آیه الکرسی را بخواند با دو آیه بعد از آن، (یعنی ۲۵۵و ۲۵۶ و ۲۵۷ سوره بقره)

و آیه «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها» (۵۹ انعام )

سپس ده مرتبه صلوات بفرستد،

آنگاه این دعا را بخواند :«اللهم انّی توکلت علیک و تفألت بکتابک فأرنی ما هو المکتوم فی سرّک المخزون فی غیبک یا ذا الجلال و الاکرام، اللهم أنت الحقّ و أنزلت الحقّ بمحمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم اللهم أرنی الحق حقا حتى اتبعه و أرنی الباطل باطلا حتى اجتنبه برحمتک یا ارحم الراحمین» 

 بعد مصحف شریف را باز می کند و صفحه سمت راست را نگاه می کند و هر چه لفظ جلاله (الله) آمده را می شمارد و بعد به تعداد آن ورق می زند مثلا اگر هفت بار کلمه الله بود هفت ورق می زند بعد از آن از صفحه دست چپ به همان تعداد می شمارد و آن سطری که پیش رویش می‌آید جواب استخاره اوست.

سیدعلیخان مدنی در کتاب ریاض السالکین نوشته: این سطری که در جواب آمده به منزله وحی از جانب خداست.

 

- ریاض ‏السالکین، سیدعلیخان مدنی ج۵، ص۱۳۵، و هزار و یک کلمه، علامه حسن زاده آملی، جلد ‏۴، ص۴۹۲

 

۴

حضرت علامه در مقدمه الهی‌نامه نوشته‌اند:

تمایلی برای چاپ این کتاب نداشتند. با اصرار یکی از ناشران استخاره به قرآن مجید کردند این آیه کریمه مبارکه آمد: 

«وَ فِی نُسۡخَتِهَا هُدࣰى وَرَحۡمَةࣱ لِّلَّذِینَ هُمۡ لِرَبِّهِمۡ یَرۡهَبُونَ» (اعراف۱۵۴)

 

۵

در اواخر ماه رجب ۱۳۸۷ ه ق از قم به دیدن رصدخانه مراغه رفته‏ام. قبل از حرکت با قرآن کریم استخاره کرده‏ام این آیه آمد: «أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ أَثارُوا الْأَرْض...» (روم۱۰). و چون در تبریز شنیدم که قبر هلاکو در مراغه است به یاد آیه افتادم.

 

نکته ۶۹۵ از هزار و یک نکته علامه حسن‌زاده آملی

 

۶

حکیم الهی قمشه‌ای به علامه حسن‌زاده فرمودند:

 

چون عشق و شوق و ذوق شما را در راه کسب علم مشاهده کردم روزى بدون اطلاع شما به مدرسه آمدم (در آن‏وقت در مدرسه مرحوم حاج ابو الفتح طهران حجره داشتم) از محصّلین آنجا درباره شما استفسار کردم همه متّفق القول گفتند: حسن‏زاده محصّل است، جز تحصیل کارى ندارد و جز کتاب یارى. بااین وجود چون به منزل مراجعت کردم به عنوان لیطمئنّ قلبى براى قبول درس شما با قرآن کریم استخاره کردم مصحف شریف را گشودم اوّلین جمله صدر صفحه مصحف این بود: وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ که دلم آرمید و شما را طلبید.

 

۷

علامه طباطبایی وقتی تصمیم گرفتند از تبریز به قم بیایند استخاره کردند آیه شریفه «هُنَالِکَ الْوَلَایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ ۚ هُوَ خَیْرٌ ثَوَابًا وَخَیْرٌ عُقْبًا.(کهف/۴۴) آمده است. یعنی: آنجا سلطنت و ولایت از آن حق تعالی است.

کلمه ۱۵۸ هزار و یک کلمه علامه حسن‌زاده آملی

 

پرانتز باز

 

به همین جهت علامه حسن‌زاده در چند جا از آثارشان وقتی نام شهر قم را می‌خواهند بیاورند، مثلا خواستند بگویند فلان مقدار سال است که در حوزه علمیه قم به تدریس معارف اشتغال دارم، بعد از ذکر نام قم نوشته‌اند هنالک الولایه لله الحق. چه خوب است طلاب و اهل علم ساکن در آن شهر طیب و طاهر و مطهر، نام آنجا را همیشه با القاب «عش آل محمد» و «هنالک الولایه لله الحق» بیاورند.

من از راه دور به تربت پاک آن فاطمه خصال و فاطمه مثال، دختر پاک و معصوم باب‌الحوائج تعظیم می‌کنم و امید دارم سلام و ادب من را پذیرا باشد و سهمی از شفاعت گنهکاران و روسیاهان در قیامت را برای من ذخیره کند.

 

پرانتز بسته

 

۸

وقتی می خواستم ازدواج کنم اول به خواستگاری رفتم، بعد نزد آیت الله شیخ جواد خندق آبادی برای استخاره رفتم و دو نیت در ذهن داشتم، اول اینکه آیا خانواده عروس قبول می کنند که به قم بروم، و دوم اینکه آیا این خانواده خوب هستند. ایشان استخاره کرد و در جواب آمد: « أَن‌ یَقُولُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ أُولَـٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. (نور ۵۱) البته نباید برای استخاره گرفتن چنین نیتی کرد اما من از قسمت اول آیه جواب سوال اول و از قسمت دوم آیه جواب سوال دوم را به دست آوردم.

 

 

آیت الله مجتهدی، آداب الطلاب، ص ۴۴۲

 

۹

میرزا محمد تنکابنی نویسنده کتاب قصص العلماء در مورد خودش نوشته:

از غرایب احوال اینکه بعد از ورود به عتبات عالیه، خواستم ازدواج کنم، زنی را در نظر گرفتم. برای ازدواج با او در بالای سر سیدالشهداء استخاره کردم این آیه آمد: «یَا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ یَحْیَى» (مریم/۷) پس فهمیدم که این زن، پسری برایم خواهد آورد و آن پسر در ایام حیات من وفات خواهد کرد. آری چنان شد و همسرم پسری آورد در نهایت زیبایی، که در سن هفده سالگی وفات یافت.

 

 

 

 

۱۰

شبی که امام خمینی از پاریس به تهران می آمدند، یکی از علما خیلی نگران ایشان بود و نمی‌دانست چه وضعیتی پیش خواهد آمد و تکلیف چیست. استخاره کردند. آیه شریفه «و َلَا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ» (یوسف/۸۷) آمد.

 

آقای قرائتی هم تعریف می کرد زمانی که به نوشتن تفسیر نور مشغول بودم، وقتی به آیه شریفه «و َمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ ۚ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِکُمْ» (آل عمران/ ۱۴۴) رسیدم، خبر ارتحال امام امت و جانشینی رهبر معظم انقلاب به جای ایشان را شنیدم.

 

۱۱

شخصی برای ازدواج یک زن و مرد پلیدی از علامه حسن زاده آملی استخاره خواسته است. علامه فرمودند که نیازی به استخاره نیست، چون هر دو خبیث هستند و با هم سازگارند. اما اصرار کرده است که حتما استخاره کنید. علامه مصحف شریف را باز کرده اند. آیه «وَ یَجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلَىٰ بَعْضٍ فَیَرْکُمَهُ جَمِیعًا فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الْخَاسِرُون». (انفال/۳۷) آمده است.

نکته ۳۸۹ هزار و یک نکته علامه‌ حسن‌زاده آملی

 

در امر خطبه خبیثه‏اى استخاره از من خواستند، گفتم آنکه او را طلب کند همانند او جلب است که الخبیثات للخبیثین دیگر چه حاجت به استخاره؟ کیف کان با ابرام و الحاح متقاضى، مصحف عزیز را گشودم این کریمه مبارک آمد:

وَ یَجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلى‏ بَعْضٍ فَیَرْکُمَهُ جَمِیعاً فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ (انفال آیه 38) سبحان الله که بعد دیده‏ایم خبیث از آن کثیف‏تر، و خبیثه از آن پلیدتر است.

 

۱۲

جهت حسن ختام سه ادب مهم از آداب استخاره را عرض کنم:

 

توجه به این که استخاره مشورت با خداست و راهی مناسب برای کنار گذاشتن تردید در تصمیم گیری است.

 

قبل از استخاره باید از تفکر در جوانب کار، و مشورت با افراد خبره و ناصح بهره برد.

 

پرهیز از تکرار استخاره برای یک موضوع (در حالتی که شرایط تغییر نکرده است)

 

لطیفه۱

ابلهی می خواست الاغی بخرد. استخاره زد به قرآن، در جوابش آیه «سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ» (قصص۳۵) آمد.

 

لطیفه۲

 

یک مردی از علامه مجلسی تقاضای استخاره می کند. علامه بعد از استخاره می گوید خوب است. مرد می رود و بعد از مدتی می آید و می گوید: آقا من مدتی قبل از شما استخاره خواستم و شما گفتید خوب است و من هم انجام دادم اما خیر ندیدم. علامه مجلسی سوال می کند برای چه کاری استخاره خواسته بودی؟ می گوید برای ازدواج، اما زنی که گرفته ام شب ادراری دارد! علامه می گوید کاش به من گفته بودی که استخاره را برای ازدواج می خواهی ، چون آیه «جنات تجری من تحتها الانهار» آمده بود!

 

منبع: سرگذشت های تلخ و شیرین قرآن، ج۱، ص۱۵۵

زندگی نامه علامه مجلسی مردان علم در میدان عمل، ج۱ ، ص۴۸۸

 

 

در روایت آمده امیرمؤمنان (ع) به گورستان گذر کردند و به اهل قبور خطاب نمودند:
 «السلام علیکم یا اهل القبور اموالکم قسمت و دورکم سکنت، و نساءکم نکحت، فهذا خبر ما عندنا، فکیف خبر ما عندکم فهتف هاتف و علیکم السلام ما اکلنا ربحناه و ما قدمنا وجدناه و ما خلفنا خسرناه»

اى خفتگان در گور سلام بر شما، اموالتان میان وارثان تقسیم شد، خانه ‏هایتان را تصرف کرده و در آن نشستند، زنانتان پس از شما ازدواج کرده و شما را از یاد بردند، این است خبرهائى که نزد ماست، شما چه خبر دارید؟
هاتفى فریاد زد: درود بر شما، سود ما همانى بود که خوردیم و مصرف کردیم، و آنچه را پیش فرستادیم یافتیم، و آنچه را باقى گذاشتیم خسارتش بر عهده ما باقى مانده است.

 

کشف‏الاسرار، ج 1، ص 316- ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 294
 

قرارگاه عابدان مسجدها و قرارگاه عارفان مشهدهاست و قرارگاه دوست سر کوچه محبوب است که هنگام عبور او را مشاهده می‌کند. آری، هر کس را جایگاه و قرارگاهی باشد جز موحد که نه مأوی دارد و نه منزل.

 

- کشف الاسرار میبدی، ج۱، ص۴۴۶