عباس ذوالقدری

عباس ذوالقدری
سایت قبلی 2baleparvaz.ir
کانال تلگرامی قبلی menbardigital@

امام صادق علیه السلام فرمود: مَنْ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِیَ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِیماً فَقِیلَ تَعَلَّمَ لِلَّهِ وَ عَمِلَ لِلَّهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ (الکافی، ج‏1، ص: 36) یعنی: هر که براى خدا علم را بیاموزد و به آن عمل کند و به دیگران بیاموزد در ملکوت آسمانها عظیمش خوانند و گویند: آموخت براى خدا، عمل کرد براى خدا، تعلیم داد براى خدا.

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ (نهج البلاغه، حکمت 73)
یعنی: کسی که خود را رهبر و امام مردم قرار داد باید قبل از تعلیم دیگران به تعلیم خود پردازد و پیش از آنکه به زبان تربیت کند، به عمل تعلیم دهد. و آن که خود را تعلیم دهد و ادب کند، به تعلیم و تکریم سزاواراتر است از آن که دیگری را تعلیم دهد و ادب آموزد.

۲ مطلب با موضوع «خاطرات» ثبت شده است

رفیقم می گفت خانواده مادربزرگم خیلی اهل دین و ایمان نبودند. خودش هم از همه دین فقط امام حسین را می شناخت. اگر میدونست جایی روضه است و نذری می پزن تعلل نمی کرد و می رفت کمک. اغلب هم خانواده اش اجازه نمی دادن و مجبور بود بهشون نگه. سالها پیش از دنیا رفت و از قضا مدتی پیش هم قبرستون محلی افتاد در یک طرح عمرانی وخراب شد ویک حسینیه انجا احداث شد. گذری سری زدم. دیدم ازون قبرستون قبر مادر بزرگ من اومده گوشه حسینیه و بخاطر اینکه مانع نبوده نگه داشتن ...

اشک را مانند دُر فردای محشر می خرند

قطره ای را می خرد هم قیمت دریا، حسین...

از خدا جز خدا مخواهید

یک سالی در روز عرفه در محضر آیت الله شاه آبادی رضوان الله تعالی علیه بودیم. بعد از اتمام درس ماشین آمد که سوار بشوند و تشریف ببرند. ایشان برخاستند و همه حضار هم به احترام ایشان از جا برخاستند. ایشان از لحاظ جسمی خیلی ضعیف و رنجور بودند و باید کمکشان می کردیم تا سوار بشوند. من نزدیک شدم و زیر بغل ایشان را گرفتم و چند قدم تا رسیدن به در ماشین کمکشان کردم. در ماشین را باز کردم و نشستند. شیشه پایین بود. تا راننده سوار بشود دستشان را که گذاشته بودند روی شیشه پنجره گرفتم و عرض کردم آقا امروز روز عرفه است، نصیحتی بفرمایید. با همان نگاه نافذ و لبخند زیبایی که همیشه روی صورت داشتند نگاه کردند و فرمودند: از خدا جز خدا مخواهید و به هیچ چیز دیگر قانع نشوید.