عباس ذوالقدری

عباس ذوالقدری
سایت قبلی 2baleparvaz.ir
کانال تلگرامی قبلی menbardigital@

امام صادق علیه السلام فرمود: مَنْ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِیَ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِیماً فَقِیلَ تَعَلَّمَ لِلَّهِ وَ عَمِلَ لِلَّهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ (الکافی، ج‏1، ص: 36) یعنی: هر که براى خدا علم را بیاموزد و به آن عمل کند و به دیگران بیاموزد در ملکوت آسمانها عظیمش خوانند و گویند: آموخت براى خدا، عمل کرد براى خدا، تعلیم داد براى خدا.

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ (نهج البلاغه، حکمت 73)
یعنی: کسی که خود را رهبر و امام مردم قرار داد باید قبل از تعلیم دیگران به تعلیم خود پردازد و پیش از آنکه به زبان تربیت کند، به عمل تعلیم دهد. و آن که خود را تعلیم دهد و ادب کند، به تعلیم و تکریم سزاواراتر است از آن که دیگری را تعلیم دهد و ادب آموزد.

گویا سوال کننده فکر کرده است اموات هستند که به خواب ما می آیند. به عبارت دیگر تصور کرده اند آن کسی که در خواب دیده می شود حالت فعال دارد در حالی که بیننده خواب فعال است و آن فردی که در خواب دیده می شود منفعل است. وقتی شما فرد زنده ای را هم در خواب ببینید و فردا بگویید که من دیشب خواب تو را دیدم می گوید خیر باشد چه خوابی دیدی؟! یعنی او اصلا خبر ندارد و بیننده خواب است که در این فعالیت فعال است. در خواب اموات دیدن هم آنها نقشی ندارند. در برخی موارد استثنایی مثل خواب دیدن ائمه اطهار یا برخی اولیاء الهی و برخی شهدای والامقام ممکن است آنها از جانب خدای متعال این اذن را داشته باشند که به خواب افراد بیایند و مطلبی به آنها القا کنند اما در غالب رویاها چنین نیست.

اما اگر کسی واقعا دوست دارد ائمه اطهار یا یکی از اموات خود را در خواب ببیند به دستوراتی که در مفاتیح الجنان و سایر کتب ادعیه وجود دارد عمل کند ان شاء الله به مقصود خود خواهد رسید.


معمولا خیر. در هر علمی عالم فعال است، معلوم منفعل است. مثلا کسی را در خیابان ببینید این شما هستید که او را دیده اید و در این فعالیت فعال هستید، آن شخص دیده شده است و منفعل است. گاهی ممکن است این دوطرفه باشد، یعنی همانطور که شما او را دیدید او هم شما دیده باشد. مثلا حقی بر گردن دارد یا مشکلی دارد خدای متعال به او لطف کرده است تا به خواب کسی بیاید و اطلاع بدهد تا مشکل او را حل کنند. این از باب لطف و رحمت خدای متعال است که بخواهد مشکلی از آن بنده میت حل کند. اما غالبا از نوع اول است و نوع دوم بسیار کم و نادر است.


 

حسن بن جهم مى‏گوید: از ابو الحسن علیه السّلام (معلوم نیست امام کاظم یا امام رضا علیهماالسلام) شنیدم که فرمود: خواب، همان گونه مى ‏شود که تعبیر شده است. عرض کردم: برخى از اصحاب ما روایت کرده ‏اند که خواب پادشاه مصر از خوابهاى پریشان بوده [و به سبب تعبیر حضرت یوسف علیه السّلام واقعیت یافته‏]. حضرت علیه السّلام فرمود: در زمان پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم زنى در خواب دید که ستون خانه‏ اش شکسته، پس خدمت پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم رسید و خواب خود را به پیامبر عرض کرد.

 

 

پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: شوهرت با خوبى و خوشى از سفر سر می ‏رسد. شوهر او که در سفر بود همان گونه که پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم گفته بود بیامد. بار دیگر شوهر او به سفر رفت و آن زن دوباره به خواب دید که ستون خانه‏ اش شکسته است. باز خدمت پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم رسید و خوابش را عرض کرد. پیامبر به او فرمود: شوهرت با خوبى و خوشى از سفر سر مى‏ رسد، و شوهر او همان گونه که پیامبر گفته بود از سفر بیامد. شوهر او براى بار سوم به سفر رفت و آن زن در خواب دید که ستون خانه‏ اش شکسته، ولى او این بار خواب خود را براى مردم شوم باز گفت، و آن مرد بد سرشت به او گفت که: شوهرت خواهد مرد. این خبر به گوش پیامبر رسید و او فرمود: چرا این مرد، خواب آن زن را تعبیرى نیکو نکرد!

 

 

عَنِ الْحَسَنِ بْنِ جَهْمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع یَقُولُ الرُّؤْیَا عَلَى مَا تُعَبَّرُ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ بَعْضَ أَصْحَابِنَا رَوَى أَنَّ رُؤْیَا الْمَلِکِ کَانَتْ أَضْغَاثَ أَحْلَامٍ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع إِنَّ امْرَأَةً رَأَتْ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّ جِذْعَ بَیْتِهَا قَدِ انْکَسَرَ فَأَتَتْ رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَصَّتْ عَلَیْهِ الرُّؤْیَا فَقَالَ لَهَا النَّبِیُّ ص یَقْدَمُ زَوْجُکِ وَ یَأْتِی وَ هُوَ صَالِحٌ وَ قَدْ کَانَ زَوْجُهَا غَائِباً فَقَدِمَ کَمَا قَالَ النَّبِیُّ ص ثُمَّ غَابَ عَنْهَا زَوْجُهَا غَیْبَةً أُخْرَى فَرَأَتْ فِی الْمَنَامِ کَأَنَّ جِذْعَ بَیْتِهَا قَدِ انْکَسَرَ فَأَتَتِ النَّبِیَّ ص فَقَصَّتْ عَلَیْهِ الرُّؤْیَا فَقَالَ لَهَا یَقْدَمُ زَوْجُکِ وَ یَأْتِی صَالِحاً فَقَدِمَ عَلَى مَا قَالَ ثُمَّ غَابَ زَوْجُهَا ثَالِثَةً فَرَأَتْ فِی مَنَامِهَا أَنَّ جِذْعَ بَیْتِهَا قَدِ انْکَسَرَ فَلَقِیَتْ رَجُلًا أَعْسَرَ فَقَصَّتْ عَلَیْهِ الرُّؤْیَا فَقَالَ لَهَا الرَّجُلُ السَّوْءُ یَمُوتُ زَوْجُکِ قَالَ فَبَلَغَ ذَلِکَ النَّبِیَّ ص فَقَالَ أَلَّا کَانَ عَبَّرَ لَهَا خَیْرا

 

 

(کافی، ج‏8، ص336)

 

 

 

 

 

 

نکته اول: خواب خودتان را تعبیر خوبی برایش کنید و با خوش بینی و حسن ظن و مثبت نگری با آن برخورد کنید.

 

 

نکته دوم: طبق روایات دیگری که در کنار همین روایت مذکور در کتاب کافی آمده است خوابتان را به آدم عاقل و خیرخواه نقل کنید و به هر کسی نقل نکنید. 

 

 

نکته سوم: برای مطالعه بیشتر در مورد انواع خواب و رویا به جلد 58 بحارالانوار باب 44 مراجعه شود.

 

 

 

 

 

 

به عقیدت سوفسطائیان و به برخى از ادلّه آنان در پیرامون عقیدتشان آشنا شدیم و دانستیم که آنان منکر حقیقت و واقعیت‏ اند و مدعى ‏اند که هیچ اصل ثابت علمى وجود ندارد و همه حقایق باطل است.

اکنون ببینیم که سوفسطائیان در این عقیدتشان به صواب رفته‏ اند یا به خطا؟

نکته

حکما گفته اند: خوشخوی، خویشِ بیگانگان است و بدخوی، بیگانه‌ی خویشان.

آیا کتاب الفضایل که حدیث مفاخره حضرت علی و حضرت فاطمه زهرا علیهما السلام در آن هست نوشته شاذان بن جبرئیل قمی است؟

مشهور این است که کتاب «الفضائل» نوشته شاذان بن جبرئیل قمى است؛ اما بزرگانى چون شیخ آقا بزرگ در الذریعة و سید محسن امین در أعیان الشیعة نظرى خلاف این عقیده را دارند زیرا:

آنچه مسلّم است شاذان بن جبرئیل از علمای قرن ششم هجرى است.

در اجازه‏ اى که به بعضى از شاگردان خود داده تاریخ 584 را ذکر کرده است.

همچنین در 548 هجرى، ابن زهره از او روایت نقل می کند. تاریخ کتابت کتاب «إزاحة العلة» نیز 558 هجرى می باشد. بنابراین سدید الدین شاذان بن جبرئیل قمى در حدود نیمه قرن ششم، از علما و نویسندگان بوده است.

از طرفى از قرائن پیداست که کتاب الفضائل در حدود نیمه قرن هفتم نوشته شده و نزدیک به یک قرن فاصله بین این دو تاریخ است.

در صفحه 92 از چاپ حاضر کتاب چنین آمده: «خبرٌ آخر، قال جامعُ هذا الکتاب: حَضَرتُ الجامعَ بواسطةِ یومِ الجمعةِ سابع عشرَ ذی القعدةِ سنة إحدى و خَمسِینَ و ستمائةٍ…»

یعنى: حدیثى دیگر؛ چنین گوید نویسنده این کتاب: من در روز جمعه، هفدهم ذو القعده سال 651 به مسجد جامع رفتم…

ضمنا تاریخ 652 هجرى نیز در سند بعضى روایات دیگر این کتاب آمده است.

با این توضیح مشخص می شود که کتاب الفضائل نمی ‏تواند تألیف شاذان بن جبرئیل باشد.

نظر شیخ آقا بزرگ هم این است که این کتاب باید جزء کتابهایى شمرده شود که نویسنده آنها مشخص نیست، کما اینکه بعضى از علماى تراجم نیز چنین عمل کرده ‏اند.

زنان قابله صنم عزرائیل‏ اند و مؤذن از سدنه اسرافیل و معلم از اعوان جبرائیل و زارع از عمال میکائیل. 

(کلمه 510 از کتاب هزار و یک کلمه)


توضیح:

توضیح این جمله پربار علامه حسن زاده آملی این است که:

حضرت عزرائیل در هر لحظه انسان های زیادی را از رحم مادران به دنیا و از دنیا به برزخ منتقل می کند. پس زنان قابله در واقع یاریگر آن جناب برای انجام کارش هستند که طفل را از رحم مادر به دنیا می آورند.

حضرت اسرافیل کارش احیاء است. زنده کردن اموات با نفخ صور، موذن هم که اذان می گوید و انسان ها را به نماز و مناجات با خدا فرا می خواند، در واقع انسان ها را از غفلت و دوری از خدا به سمت ذکر و یاد و تقرب به خدا فرا می خواند. پس موذن یاریگر جناب اسرافیل است.

حضرت جبرئیل کارش تعلیم و تربیّت نفوس انسانی است و آنها را به سوی کمال رهبری می کند. به انبیاء عظام وحی می کند و کلام خدای متعال را به آنها می رساند و از طریق آن کلام، انسان ها هدایت می شوند و خالق خود را می شناسند و به سوی او می روند. معلّم هم با تعلیم و تربیت انسان ها را به سمت خدای متعال سوق می دهد. پس معلّم از اعوان حضرت جبرئیل می باشد.

حضرت میکائیل وکیل ارزاق است و روزی مادی انسان ها را او تامین می کند. زارعان و کشاورزان که با کشت و زراعت دانه را از زمین شکوفا می سازند و غذای انسان ها را تهیه می کنند در واقع کمک کار حضرت میکائیل هستند.



تبصره: در اینکه برای این چهار لشکر، الفاظ صنم ، سدنه ، اعوان و عمال به کار رفته است، ظرافت خاصی نهفته است که با دقت در معانی این چهار کلمه روشن می شود.

این دعایی است عظیم الشأن که سید بن طاووس در فلاح السائل ذکر کرده است. برخی فرازهای آن دلالت بر عظمت شأن قائل آن یعنی حضرت صدیقه طاهره دارد و احدی را جز اهل بیت عصمت و طهارت سزاوار نیست که این جملات را از قول خودش بخواهد بگوید. مثل این عبارت که آن حضرت عرضه داشته است: «الحمد للّه الذى لم یجعلنى جاحدة لشى‏ء من کتابه‏ و لا متحیّرة فى شى‏ء من أمره ...». یعنی «حمد و سپاس خداوند را که من را انکارکننده چیزى از کتابش و متحیر و سرگردان در چیزى از امرش نگردانیده است» به عبارت ساده تر اینکه من در هیچ مرتبه ای از مراتب قرآن متوقف نشدم. به قول علامه حسن زاده آملی «این حرف دهن کسى است که باید با دانش و بینش خود به فهم مقامات معنوى آیات قرآنى نایل آمده باشد، آن‏که در هیچ امر قرآنى متحیّر نیست باید صاحب عصمت باشد» زیرا کلمات حق تعالی حد یقف ندارد و لایتناهی است که خدای متعال فرمود: قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً و یا فرمود: وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ

و از پیامبر اکرم مروی است «ما من حرف من حروف القرآن إلّا و له سبعون ألف معنى»؛ و در روایتی از امام صادق علیه السلام «من عرف فاطمة حقّ معرفتها فقد أدرک لیلة القدر».


متن شریف دعا این است:

سبحان ذی العز الشامخ المنیف سبحان ذی الجلال الباذخ العظیم سبحان ذی الملک الفاخر القدیم و الحمد لله الذی بنعمته بلغت ما بلغت من العلم به و العمل له و الرغبة إلیه و الطاعة لأمره و الحمد لله الذی لم یجعلنی جاحدة لشی‏ء من کتابه و لا متحیرة فی شی‏ء من أمره و الحمد لله الذی هدانی إلى دینه و لم یجعلنی أعبد شیئا غیره اللهم إنی أسألک قول التوابین و عملهم و نجاة المجاهدین و ثوابهم و تصدیق المؤمنین و توکلهم و الراحة عند الموت و الأمن عند الحساب و اجعل الموت خیر غائب أنتظره و خیر مطلع یطلع علی و ارزقنی عند حضور الموت و عند نزوله و فی غمراته و حین تنزل النفس من بین التراقی و حین تبلغ الحلقوم و فی حال خروجی من الدنیا و تلک الساعة التی لا أملک لنفسی فیها ضرا و لا نفعا و لا شدة و لا رخاء روحا من رحمتک و حظا من رضوانک و بشرى من کرامتک قبل أن تتوفى نفسی و تقبض روحی و تسلط ملک الموت على إخراج نفسی ببشرى منک یا رب لیست من أحد غیرک تثلج بها صدری و تسر بها نفسی و تقر بها عینی و یتهلل بها وجهی و یسفر بها لونی و یطمئن بها قلبی و یتباشر بها سائر جسدی یغبطنی بها من حضرنی من خلقک و من سمع بی من عبادک تهون علی بها سکرات الموت و تفرج عنی بها کربته و تخفف عنی بها شدته و تکشف عنی بها سقمه و تذهب عنی بها همه و حسرته و تعصمنی بها من أسفه و فتنته و تجیرنی بها من شره و شر ما یحضر أهله و ترزقنی بها خیره و خیر ما یحضر عنده و خیر ما هو کائن بعده ثم إذا توفیت نفسی و قبضت روحی فاجعل روحی فی الأرواح الرابحة و اجعل نفسی فی الأنفس الصالحة و اجعل جسدی فی الأجساد المطهرة و اجعل عملی فی الأعمال المتقبلة ثم ارزقنی فی خطتی من الأرض حصتی و موضع جنبی حیث یرفت لحمی و یدفن عظمی و أترک وحیدا لا حیلة لی قد لفظتنی البلاد و تخلى منی العباد و افتقرت إلى رحمتک و احتجت إلى صالح عملی و ألقى ما مهدت لنفسی و قدمت لآخرتی و عملت فی أیام حیاتی فوزا من رحمتک و ضیاء من نورک و تثبیتا من کرامتک بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ إنک تضل الظالمین و تفعل ما تشاء ثم بارک لی فی البعث و الحساب إذا انشقت الأرض عنی و تخلى العباد منی و غشیتنی الصیحة و أفزعتنی النفخة و نشرتنی بعد الموت و بعثتنی للحساب فابعث معی یا رب نورا من رحمتک یسعى بین یدی و عن یمینی تؤمنی به و تربط به على قلبی و تظهر به عذری و تبیض به وجهی و تصدق بها حدیثی و تفلج به حجتی و تبلغنی بها العروة الوثقى من رحمتک و تحلنی الدرجة العلیا من جنتک و ترزقنی به مرافقة محمد النبی عبدک و رسولک ص فی أعلى الجنة درجة و أبلغها فضیلة و أبرها عطیة و أوفقها نفسة مع الذین أنعمت عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً اللهم صل على محمد خاتم النبیین و على جمیع الأنبیاء و المرسلین و على الملائکة أجمعین و على آله الطیبین الطاهرین و على أئمة الهدى أجمعین آمین رب العالمین اللهم صل على محمد کما هدیتنا به و صل على محمد کما رحمتنا به و صل على محمد کما عززتنا به و صل على محمد کما فضلتنا به و صل على محمد کما شرفتنا به و صل على محمد کما بصرتنا به و صل على محمد کما أنقذتنا به من شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ اللهم بیض وجهه و أعل کعبه و أفلج حجته و أتمم نوره و ثقل میزانه و عظم برهانه و افسح له حتى یرضى و بلغه الدرجة و الوسیلة من الجنة و ابعثه المقام المحمود الذی وعدته و اجعله أفضل النبیین و المرسلین عندک منزلة و وسیلة و اقصص بنا أثره و اسقنا بکأسه و أوردنا حوضه و احشرنا فی زمرته و توفنا على ملته و اسلک بنا سبله و استعملنا بسنته غیر خزایا و لا نادمین و لا شاکین و لا مبدلین یا من بابه مفتوح لداعیه و حجابه مرفوع لراجیه یا ساتر الأمر القبیح و مداوی القلب الجریح لا تفضحنی فی مشهد القیامة بموبقات الآثام و لا تعرض بوجهک الکریم عنی من بین الأنام یا غایة المضطر الفقیر و یا جابر العظم الکسیر هب لی موبقات الجرائر و اعف عن فاضحات السرائر و اغسل قلبی من وزر الخطایا و ارزقنی حسن الاستعداد لنزول المنایا یا أکرم الأکرمین و منتهى أمنیة السائلین أنت مولای فتحت لی باب الدعاء و الإنابة فلا تغلق عنی باب القبول و الإجابة و نجنی برحمتک من النار و بوئنی غرفات الجنان و اجعلنی مستمسکا بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ و اختم لی بالسعادة و أحینی بالسلامة یا ذا الفضل و الکمال و العزة و الجلال لا تشمت بی عدوا و لا حاسدا و لا تسلط علی سلطانا عنیدا و لا شیطانا مریدا برحمتک یا أرحم الراحمین و لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم و صلى الله على محمد و آله و سلم تسلیم

مرد رویاها

کتاب «مرد رویاها» را سید مهدی شجاعی درباره شهید چمران نوشته است. فیلمنامه ای سیزده قسمتی که ده سال منتظر مانده است تا سیما اقدام به ساخت آن کند و وقتی کاملا مأیوس شده متن آن را در قالب کتاب منتشر کرده است. کتاب به بخش هایی از فعالیت های چمران در آمریکا و مصر و لبنان می پردازد. متن کتاب به گونه ای است که سوالاتی هم در ذهن انسان ایجاد می کند و وادار می کند که درباره اش تحقیق کند. این کتاب را در روز پنج شنبه ۳ اسفند در مدت ۵ ساعت مطالعه کردم و بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم.

عمری است که می‌خواهم با خداوندِ خویش خلوتی داشته باشم که «من» در آن میانه نباشم. (تذکرة الاولیا، ص۶۱۹)


لی مَعَ اللهِ وَقتٌ لا یَسَعنی فیه مَلَکٌ مقربٌ و لا نَبیٌ مُرسَل

مرا با خداوند وقتی است که در آن وقت هیچ ملک مقرب و هیچ پیغمبر مرسل نمی گنجد. و از این پیغمبران مرسل یکی هم خود آن حضرت است.


از دفتر اول مثنوی معنوی قصه آنکس کی در یاری بکوفت از درون گفت کیست آن گفت منم گفت چون تو توی در نمی‌گشایم هیچ کس را از یاران نمی‌شناسم کی او من باشد برو

بانگ زد یارش که بر در کیست آن

گفت بر در هم توی ای دلستان

گفت اکنون چون منی ای من در آ

نیست گنجایی دو من را در سرا