عباس ذوالقدری

عباس ذوالقدری
سایت قبلی 2baleparvaz.ir
کانال تلگرامی قبلی menbardigital@

امام صادق علیه السلام فرمود: مَنْ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِیَ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِیماً فَقِیلَ تَعَلَّمَ لِلَّهِ وَ عَمِلَ لِلَّهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ (الکافی، ج‏1، ص: 36) یعنی: هر که براى خدا علم را بیاموزد و به آن عمل کند و به دیگران بیاموزد در ملکوت آسمانها عظیمش خوانند و گویند: آموخت براى خدا، عمل کرد براى خدا، تعلیم داد براى خدا.

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ (نهج البلاغه، حکمت 73)
یعنی: کسی که خود را رهبر و امام مردم قرار داد باید قبل از تعلیم دیگران به تعلیم خود پردازد و پیش از آنکه به زبان تربیت کند، به عمل تعلیم دهد. و آن که خود را تعلیم دهد و ادب کند، به تعلیم و تکریم سزاواراتر است از آن که دیگری را تعلیم دهد و ادب آموزد.

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نهج البلاغه» ثبت شده است

خوابهای عجبب

۱/۸

آیةالله کشمیری فرمودند در خواب دیدم امام رضا علیه‌السلام را دارند تشییع می‌کنند. فردای آن روز خبر آوردند که علامه طباطبایی از دنیا رفته است.

۲/۸

شیخ مفید در خواب دید حضرت زهرا سلام الله علیها دست امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را گرفته و نزد او آورده و فرموده به اینها فقه بیاموز. شیخ مفید حیرت زده مانده که تعبیر این خواب چیست. فردای آن روز شریف رضی . سید مرتضی علم الهدی را مادرشان نزد شیخ مفید آورده . گفته اینها را فقه بیاموز.

 

۳/۸

علامه شعرانی در خواب دیدند از سمت خراسان (بر تربت مدفون آن هزاران سلام و صلوات) دودی سیاه به آسمان بلند شد که همه مومنان و صالحان را مسموم کرد. چند روز بعد خبر رسید حرم سلطان دین شمس الشموس توسط قوای روس به توپ بسته شده است.

 

۴/۸

علامه حسن‌زاده آملی در خواب دیدند چاله‌ای کثیف و متعفن را دارند زیر و رو می‌کنند و گوشتهای مردار گوسفند آنجا انباشته است.

فردای ان روز زنگ خانه را زده‌اند. علامه در را باز کرده دیده یک نفر سوار بر موتور، یک کیسه کتاب آورده و می‌گوید اینها کتب فلان کس است که علیه دین و مذهب کتاب نوشته. خواستیم دور بریزیم گفتیم شاید به کار شما بیاید که بر آنها رد بنویسید. و خداحافظی کرد و رفت. علامه تا نشسته کیسه را باز کرده، به خواب دیشب منتقل شده. و با خود گفته ما در کنار آب شیرین و زلال قرآن و روایات اهل‌بیت عصمت و طهارت نشسته‌ایم. حیف این عمر نازنین که صرف این اباطیل و ترهات شود.

 

۵/۸

شیخ رییس (رضوان الله تعالی علیه) فصل هشتم نمط عاشر اشارات درباره اینکه نفس انسانی مستعد است که در خواب به عالم غیب داخل شود و اخبار گذشته و آینده را مشاهده کند سخن را بدانجا رسانده که خواب موضوعیت ندارد، در بیداری هم می‌شود. نفس پخته و رسیده می‌خواهد.

 

 

۶/۸

حضرت ابی‌عبدالله شب قبل از عاشورا فرمودند: لحظه‌ای به خواب رفتم، دیدم سگ‌هایی بر من هجوم آوردند و در میان آنان سگی بود که رنگش سیاه و سفید بود و بیش از همه به من حمله می کرد و من گمان می‌کنم کسی که قاتل من است، مبتلا به بیماری برص است. سلام خدا بر او و لعنت خدا بر قاتلانش.

 

بحار الانوار، ج۴۵، ص۳

 

۷/۸

در خطبه ۷۰ نهج‌البلاغه هست که: گفتار آن حضرت در سحرگاه روزى که ضربت به فرق مبارکش رسید

مَلَکَتْنِی عَیْنِی وَ أَنَا جَالِسٌ فَسَنَحَ لِی رَسُولُ اللَّهِ (صلى الله علیه وآله) فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا ذَا لَقِیتُ مِنْ أُمَّتِکَ مِنَ الْأَوَدِ وَ اللَّدَدِ فَقَالَ ادْعُ عَلَیْهِمْ فَقُلْتُ أَبْدَلَنِی اللَّهُ بِهِمْ خَیْراً مِنْهُمْ وَ أَبْدَلَهُمْ بِی شَرّاً لَهُمْ مِنِّی .

ترجمه:

نشسته بودم که خواب مرا گرفت، و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله‏ بر من آشکار شد، گفتم: اى پیامبر خدا، چه کجى‏ها و دشمنى‏ها از امت تو دیدم فرمود: به آنان نفرین کن. گفتم: خداوند بهتر از آنان را به من عنایت کند، و به جاى من شرى را بر آنان گمارد. 

 

 

۸/۸

با طهارت خوابیدن، و قبل از خواب تسبیحات حضرت فاطمه و سوره تبارک و سوره دخان را خواندن تأثیر عجیبی در مشاهده رویای صادقه دارد. و البته خالی بودن ذهن از مشاغل دنیوی تأثیر اصلی را دارد.

 

پایان

أَ لَا حُرٌّ یَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا؟ إِنَّهُ لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِیعُوهَا إِلَّا بِهَا.


 آیا آزاده ‏اى نیست که این خرده طعام مانده در کام دنیا را بیفکند و به اهلش واگذارد؟ جانهاى شما را بهایى نیست جز بهشت جاودان، پس مفروشیدش جز بدان. (حکمت 456 نهج البلاغه)

 

علی علیه السلام همه عاشورا را در این حکمت خلاصه کرد و ارائه داد. حرّیت و آزادگی در گذشتن از دنیا و ذلّت و نکبت در دلداگی به آن است. راه حرّ و عمر سعد از اینجا از هم جدا می شود.

خطبه 3 = معروف به خطبه شقشقیه

خطبه 83 = معروف به خطبه غرّاء

خطبه 91 = معروف به خطبه اشباح

خطبه 109 = معروف به خطبة الزهراء

خطبه های 165 - 176 - 185 - 186

خطبه 192 = معروف به خطبه قاصعه

خطبه 193 = معروف به خطبه همام

خطبه 222 = در تفسیر الهکم التکاثر

نامه 28 = در پاسخ به معاویه

نامه 31 = به امام حسن مجتبی علیه السلام

نامه 45 = به عثمان بن حنیف

نامه 53 = به مالک اشتر


اگر کسی بخواهد با نهج البلاغه انس داشته باشد و نمی داند از کجا شروع کند بهتر است ابتدا اینها را بخواند. 

قرآن در نهج البلاغه

حضرت امیر در نهج البلاغه درباره قرآن کریم توصیفات زیبایی دارد که در خطبه های ۱۸ و۱۷۶ و۱۸۳ و ۱۹۸ بیشتر دیده می شود. از همه این خطبه ها این جملات را برگزیدم:

 

لَا تُکْشَفُ الظُّلُمَاتُ إِلَّا بِه‏

تاریکی ‏ها بدون قرآن بر طرف نخواهد شد.

 

لَا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًى‏

کسی بدون قرآن غنی و بى نیاز نشود.

 

دَوَاءً لَیْسَ بَعْدَهُ دَاءٌ

دارویى که از پس آن بیمارى نیست

 

نُوراً لَیْسَ مَعَهُ ظُلْمَة

نورى که با وجود آن تاریکی نیست‏

 

شِفَاءً لَا تُخْشَى أَسْقَامُه‏

شفایی که در آن بیم بیمارى نباشد

 

مَا لِلْقَلْبِ جِلَاءٌ غَیْرُه

برای قلب جلایی جز آن نیست

 

إِنَّ فِیهِ عِلْمَ مَا یَأْتِی وَ الْحَدِیثَ عَنِ الْمَاضِی وَ دَوَاءَ دَائِکُمْ

علم آینده و خبر گذشته و دوای دردتان در قرآن است

دعا کنیم که خدای متعال تا لحظه فرا رسیدن مرگمان اعضای بدن ما را از ما نگیرد. اگر کسی تجربه شکستگی دست و پا را داشته باشد می داند که تحمل درد آن یک طرف، اما زحمتی که انسان به خانواده و اطرافیان دارد یک طرف. احساس بدی دارد از اینکه دیگران در غذا خوردن و طهارت و غیره باید کمکش کنند. انسان احساس می کند کرامتش خدشه دار شده. فلذا کریمانه باید دعا کنیم که خدای متعال ارزش و کرامت ما را حفظ کند. 

اینگونه دعا کردن را حضرت امیر در نهج البلاغه عرضه داشت و به ما هم یاد داد که: اللَّهُمَّ اجْعَلْ نَفْسِی أَوَّلَ کَرِیمَةٍ تَنْتَزِعُهَا مِنْ کَرَائِمِی وَ أَوَّلَ وَدِیعَةٍ تَرْتَجِعُهَا مِنْ وَدَائِعِ نِعَمِکَ عِنْدِی» (خ215)

خدایا به ما چشم دادی، گوش دادی، دست و پا دادی، اعضا و جوارح دادی، اما اول چیزی که از ما می گیری جان ما باشد. نه اینکه اعضای بدن را از ما بگیری و ما محتاج خلق بشویم.