عباس ذوالقدری

عباس ذوالقدری
سایت قبلی 2baleparvaz.ir
کانال تلگرامی قبلی menbardigital@

امام صادق علیه السلام فرمود: مَنْ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِیَ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِیماً فَقِیلَ تَعَلَّمَ لِلَّهِ وَ عَمِلَ لِلَّهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ (الکافی، ج‏1، ص: 36) یعنی: هر که براى خدا علم را بیاموزد و به آن عمل کند و به دیگران بیاموزد در ملکوت آسمانها عظیمش خوانند و گویند: آموخت براى خدا، عمل کرد براى خدا، تعلیم داد براى خدا.

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ (نهج البلاغه، حکمت 73)
یعنی: کسی که خود را رهبر و امام مردم قرار داد باید قبل از تعلیم دیگران به تعلیم خود پردازد و پیش از آنکه به زبان تربیت کند، به عمل تعلیم دهد. و آن که خود را تعلیم دهد و ادب کند، به تعلیم و تکریم سزاواراتر است از آن که دیگری را تعلیم دهد و ادب آموزد.

۲۷ مطلب با موضوع «متفرقه» ثبت شده است

ترس از مرگ

 هر کس از مرگ مى ترسد در واقع از خودش مى ترسد.

         مرگ هر یک اى پسر همرنگ اوست‏

         آینه صافى یقین همرنگ روست‏

         اى که مى ترسى ز مرگ اندر فرار

         آن ز خود ترسانى اى جان هوش دار

         زشت روى تست نى رخسار مرگ‏

         جان تو همچون درخت و مرگ برگ‏

         از تو رسته است ار نکویست ار بدست‏

         ناخوش و خوش هم ضمیرت از خودست‏

         گر به خارى خسته اى خود کشته اى‏

         ور حریر و قز درى خود رشته اى‏


علامه حسن زاده آملی، انه الحق، ص120

شعر از مولوی، دفتر سوم مثنوی

یکی از اساتید بزرگوارمان -خدا رحمتش کند- محاسبات حروفی و جفری داشتند. می فرمود: سوال کردم که چگونه باید حضور حضرت بقیه الله -سلام الله علیه- تشرف یافت؟ بعد گفت که جواب آمده که:

به توجه تام الی الله!


- علامه حسن زاده آملی، شرح اشارات و تنبیهات، نمط هشتم، ص146

سجده

 

حافظا سجده به ابروى چو محرابش بر

که دعائى ز سر صدق جز آنجا نکنى

 

 

 

 

 

خدای متعال فرمود: وَلِلَّهِ یَسْجُدُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ... (سوره نحل، آیه ۴۹)

 

 

 

 

 

امام صادق علیه‏ السلام فرمودند: نزدیکترین حالت بنده به خدا وقتی است که در حال سجده باشد و گریه کند. (کافی، ج۲، ص۴۸۳)

 

 

 

 

 

علی علیه السلام فرمود: مکروه مى‏ دارم که پیشانى آدمى صاف باشد و هیچ گونه اثر سجده بر آن نباشد. (بحار، ج۶۸، ص۳۴۴)

 

 

 إِنِّی لَأَکْرَهُ لِلرَّجُلِ أَنْ تُرَى جَبْهَتُهُ جَلْحَاءَ لَیْسَ فِیهَا شَیْ‏ءٌ مِنْ أَثَرِ السُّجُود

 

 

 

 

 

 شخصى از امام صادق علیه السلام پرسید: به چه علت خدا ابراهیم را خلیل خود گردانید؟ حضرت فرمود: براى سجده بسیارى که بر زمین مى کرد. (علل‌الشرایع ، ص۱۳)

 

 

 

 

 

یکی از بهترین اذکاری که در سجده (سجده آخر نماز) مستحب است گفته شود و از امام سجاد علیه السلام به دست ما رسیده این ذکر است:

 

 

 

إلَهِى عُبَیْدُکَ بِفِنَآئِکَ، مِسْکِینُکَ بِفِنَآئِکَ، فَقِیرُکَ بِفِنَآئِکَ، سَآئِلُکَ بِفِنَآئِکَ

 

 

 

 

 

 طاووس یمانی گفت: شبى وارد حجر گردیدم. پس نگریستم که: علىّ بن الحسین علیه السلام داخل شد و ایستاد که نماز بخواند؛ و او تا جایی که می توانست نماز گزارد و پس از آن سجده کرد. من با خود گفتم: مرد صالحى است از اهل بیت، بروم و دعایش را بشنوم. چون گوش فرا دادم شنیدم که می گفت در سجودش: عُبَیْدُکَ بِفِنآئِکَ، مِسْکینُکَ بِفِنائِکَ، فَقیرُکَ بِفِنآئِکَ، سآئِلُکَ بِفِنائِکَ.

 

 

 

 

 

 از بزرگان و عرفا بسیار کسان بودند که در سجده آخر خود این دعا را می خواندند.

 

 

 

اعتراف ابوحاتم ابن حبان یکی از بزرگان اهل‌سنت به جلالت شأن امام رضا علیه‌السلام

 

و قبره بسناباد خارج النوقان، مشهورٌ یزار بجنب قبر الرشید، قد زرته مراراً کثیرةً، و ما حلّت بی شدة فی وقت مُقامی بطوس فزرت قبر علی بن موسى‌ الرضا صلوات اللَّه على جده و علیه و دعوت اللَّه إزالتها عنی، إلاّ استجیب لی و زالت عنی تلک الشدة، و هذا شی‌ءٌ جربته مراراً فوجدته کذلک، أماتنا اللَّه على محبة المصطفى و أهل بیته صلّى اللَّه علیه و علیهم أجمعین

 

و قبر او در سناباد خارج از منطقه نوقان مشهور است و مورد زیارت، کنار قبر هارون، من بارها آنجا را زیارت کرده ام، هیچ سختی به من روی نیاورد وقتی در طوس زندگی می کردم پس به زیارت امام رضا صلوات الله علی جده و علیه رفتم و دعا کردم تا خدا آن سختی را برطرف کند الّا اینکه دعایم مستجاب شد و آن سختی از من رفع شد و این مطلبی است که بارها آن را تجربه کرده ام وآن را این چنین یافتم. خدا ما را با محبت مصطفی و اهل بیتش  بمیراند. صلی الله علیه و علیهم اجمعین 

الحافظ ابوحاتم محمد ابن حبان البستی (متوفی ۳۵۴ ق)


الثقات ج۸، ص۴۵۶ و ۴۵۷


در زیارتنامه امام رضا علیه السلام داریم که « اشهد انک اقمت الصلاة و... عَبـدتَ الله حتّی آتاک الیقین»، یعنی شهادت می دهم که عبادت خدای متعال کردی تا لحظه ای که مرگت فرا رسید.

«آتاک الیقین» در اینجا به معنای یقین پیدا کردن نیست به معنای فرا رسیدن مرگ است.

در قرآن کریم هم داریم که خدای متعال به پیامبرش دستور می دهد: (وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّىٰ یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ) یعنی خدایت را عبادت کن تا آخرین لحظه زندگیت، و زمانی که مرگت فرا برسد.


اگر اختیار این هفت قوه ( پنج قوه حسی به اضافه وهم و خیال ) تحت اختیار عقل نباشند، هفت در جهنم می شود و اگر تحت اختیار عقل که حاکم بر اینهاست باشند، هشت در بهشت می گردند.

- خواجه نصیر طوسی


افزایش نسل

آیت الله خامنه ای:

این مسئله‌ى افزایش نسل و اینها جزو مباحث مهمى است که واقعاً همه‌ى مسئولین کشور – نه فقط مسئولین ادارى – روحانیون، کسانى که منبرهاى تبلیغى دارند، باید در جامعه درباره‌ى آن فرهنگ‌سازى کنند؛ از این حالتى که امروز وجود دارد – یک بچه، دو بچه – باید کشور را خارج کنند. رقم صد و پنجاه میلیون و دویست میلیون را اول امام گفتند – و درست هم هست – ما باید به آن رقمها برسیم.


حالا ممکن است عده ای بگویند که با این گرانی چگونه چند فرزند داشته باشیم؟

اولا باید بدانیم که رزق انسان را خدای متعال می دهد و کسی که اعتقادش به این قضیه کامل باشد هرگز چنین سوالی را مطرح نمی کند. ثانیا یک زمانی افرادی برای این انقلاب جان فشانی کردند و از همه چیز خود گذشتند، امروز شاید وظیفه ما این باشد که کمی تحت فشار اقتصادی باشیم. اگر دو تا بچه ما بشود سه تا، کمی بیشتر جایمان تنگ می شود. اگر حفظ انقلاب و پیشرفت آن یکی از ارکان اصلیش ازدیاد جمعیت است جایی برای چون و چراها باقی نمی ماند.

علامه طهرانی سال ها قبل، مقاله مفصل و خوب و جامعی تحت عنوان «کاهش جمعیت، ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین» تالیف کرده اند که می توانید از اینجا دانلود کنید.


ملاصدرا در تعلیقه ‏اش بر فصل هفتم مسلک خامس اسفار نوشته:

هنگامی که داشتم این مطالب را می نوشتم (بحث اتحاد عاقل به معقول) در روستای کهک قم بودم. پس برای زیارت دختر موسی بن جعفر علیه السلام به قم آمدم. و آن روز جمعه بود. پس این مطلب برای من مکاشفه شد بعون الله تعالی.

کنت حین تسویدى هذا المقام بکهک‏ من قرى قم، فجئت زائرا لبنت موسى بن جعفر- علیهما السلام- منها، و کان یوم جمعة، فانکشف لی هذا الأمر بعون اللّه تعالى.

تاریخ این مکاشفه و افاضه در ظهر روز جمعه هفتم جمادى الأولى 1037 بوده است و از عمر مبارک صدر المتألهین پنجاه و هشت سال گذشته بود. چنانکه در تعلیقه دیگرش بر همان فصل فرموده:

تاریخ هذه الإفاضة کان ضحوة یوم الجمعة سابع جمادى الأولى لعام سبع و ثلاثین و الف من الهجرة، و قد مضى من عمر المؤلف ثمان و خمسون سنة.


رضوان الله تعالی علیه. روح پاکش قرین ارواح انبیاء و اولیاء باد.


دو حکایت

در حکایت است که: جوانى ظریف و زیبا زنى خواسته بود؛ به خانه آورد، و هرچه شرط عروسى بود به جاى آورد. چون شب زفاف بود، شاه را صبر مى ‏برسید تا با عروس در جامه خسبد، و آنچه شرط دامادى است به جاى آرد. چون در جامه خواب بخفتند، حیا در شاه پیدا آمد؛ هرچند کوشید تا با عروس سخنى گوید، یا بازى کند، شرم داشت و خاموش مى ‏بود. اتّفاق را بول بر وى غالب شد، مگر در بستر بول کرد، و بر عروس شاشید.

و این مکوکبها

وَ حُکِیَ عَنْ بَعْضِ اَلْأَحْدَاثِ أَنَّهُ رَاوَدَ جَارِیَةً عَلَى نَفْسِهَا فَقَالَتْ أَ لاَ تَسْتَحِی؟ فَقَالَ مِمَّنْ وَ مَا یَرَانَا إِلاَّ اَلْکَوَاکِبُ؟ فَقَالَتْ وَ أَیْنَ مُکَوْکِبُهَا؟!


گویند جوانی شب هنگام به دامن زنی درآویخت، زن گفت: حیا نمی کنی؟ گفت از چه کسی حیا کنم که جز کواکب و ستارگان کسی ما را نمی بیند؟ زن گفت: وَ أَیْنَ مُکَوْکِبُهَا؟ پس ستاره آفرین کجا رفت؟


کتاب تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورّام)