عباس ذوالقدری

عباس ذوالقدری
سایت قبلی 2baleparvaz.ir
کانال تلگرامی قبلی menbardigital@

امام صادق علیه السلام فرمود: مَنْ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِیَ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِیماً فَقِیلَ تَعَلَّمَ لِلَّهِ وَ عَمِلَ لِلَّهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ (الکافی، ج‏1، ص: 36) یعنی: هر که براى خدا علم را بیاموزد و به آن عمل کند و به دیگران بیاموزد در ملکوت آسمانها عظیمش خوانند و گویند: آموخت براى خدا، عمل کرد براى خدا، تعلیم داد براى خدا.

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ (نهج البلاغه، حکمت 73)
یعنی: کسی که خود را رهبر و امام مردم قرار داد باید قبل از تعلیم دیگران به تعلیم خود پردازد و پیش از آنکه به زبان تربیت کند، به عمل تعلیم دهد. و آن که خود را تعلیم دهد و ادب کند، به تعلیم و تکریم سزاواراتر است از آن که دیگری را تعلیم دهد و ادب آموزد.

شیخ عارف ابن عربی در باب پنجاه و سوم کتاب خود فتوحات مکیه را معنون کرده است به: «الباب الثالث و الخمسون فی معرفة ما یلقی المرید على نفسه من الأعمال قبل وجود الشیخ» یعنی: در معرفت آن اعمالی که مرید قبل از یافتن شیخ باید انجام دهد.

 

در عرفان اسلامی اول چیزی که بر سالک لازم است طلب استاد است، و البته نه فقط در عرفان بلکه در همه کارها بدون استاد راه به جایی نتوان برد.

 

هیچکس بى اوستا چیزى نشد / هیچ آهن خنجر تیزى نشد

هر که گیرد پیشه ‏اى بى اوستا / ریشخندى شد به شهر و روستا

 

آهن باید به کوره آتشین برود و استاد و چکش و سندان ببیند تا شمشیر برنده شود.

 

اما قبل از یافتن استاد، لازم است سالک بی برنامه نبوده باشد و خود را مهمل نگذارد. به همین جهت عارفان الهی دستوراتی برای این مرحله داده اند.

 

در این باب شیخ عارف نه چیز را برای سالک قبل از یافتن شیخ لازم می شمرد. چهار چیز از آن در ظاهر و پنج چیز آن در باطن.

 

آن چهار چیز که در ظاهر است: جوع و سهر و صمت و عزلت

صمت و جوع و سهر و خلوت و ذکر به دوام / ناتمامان جهان را کند این پنج تمام

 

توضیح مفصل این چهار عمل در همین باب ذکر شده است. اما آن پنج چیز که در باطن است، عناوین آنها در اینجا ذکر شد اما توضیح مفصل آنها به فصل دوم کتاب ارجاع داده شده است. این پنج چیز عبارتند از: صدق و توکل و صبر و عزیمت و یقین.

ابو نصر سراج از اندیشمندان قرن چهارم گفته است:

اگر علی (ع) به کار جنگ اشتغال نداشت، چنان از علم ایشان به ما می رسید که قلب ها طاقت آن را نمی داشتند.

 

در رابطه با این سخن باید عرض کنیم این حرف صحیحی نیست. البته شاید منظور گوینده این باشد که وقت حضرت را با جنگ و اینها گرفتند و مزاحمت ایجاد کردند و اجازه ندادند عدالت را بتمامه بسط دهند.

 

اما این حرفی که به این صورت گفته شده صحیح نیست. مثل این می ماند که کسی بگوید اگر حضرت به حفر قنوات و چاه ها مشغول نمی شد علم بیشتری از ایشان نصیبمان می شد! اگر حضرت هر روز ساعاتی رو به بازی با کودکان خودش و یا ایتام در کوچه اختصاص نمی داد… و یا اگر حضرت به بازار سرکشی نمی کرد و به اختلافات مردم رسیدگی نمی کرد وقت بیشتری داشت که تعلیم کند!

 

اینها حرف کسانی است که جنگ و کار و رسیدگی به خانواده و تعلیم و … را از هم جدا می پندارند و فکر می کنند منظور از علم همین سیاهه هایی است که در کلاس ها مشغول تدریس و تدرس آن هستیم.

 

علم در بستر زندگی معنا پیدا می کند و جنگ هم بخشی از زندگی است و چیزهای دیگر هم همینطور. بسیاری از معارف و حقایقی که حضرت برای مصاف با دشمن بیان کرده اند و با عمل خود نشان داده اند چه در جنبه نظامی و چه در جنبه فرهنگی در خطب و رسائل نهج البلاغه منعکس شده است و اتفاقا بخش بزرگی از نیازهای انسان ها همین مسائل است. جنگ حق و باطل از فرزندان آدم هابیل و قابیل شروع شده و تا قیام قیامت ادامه خواهد داشت و اتفاقا در میان ائمه اطهار امیرالمومنین بیشتر با این مسئله درگیر بوده و در هر دو جبهه جنگ نظامی و جنگ نرم معارف بی نظیری به انسان ها ارائه داده است.

 

پی نوشت: اضافه کنم با این همه اشتغالات حضرت باز هم  از علم ایشان آنقدر به ما رسیده است که قلب ها را طاقت آن نباشد.

یک ضرب المثل عربی

فى فصل الزای المکسورة من مجمع الأمثال للمیدانی:

زدها على حبل نیکا، یضرب للرجل الشره. و أصله أن امرأة نظرت إلى أیور حمیر، فقالت: أرونی ذلک، ثم قالت: أرونی ذاک. قیل لها: إن الحمیر لا تنکح على‏ الحبل، و ان زوجک سیزیدک على حبلک نیکا. و لیس شی‏ء من الذکران یأتی الأنثى بعد حملها إلّا الرجل. (ط 1 من الحجرى- ص 283).

هزار و یک کلمه ج‏2/ص 30/ کلمه 217

 

برخی لغات مشکل:

حبل: زن آبستن و حامله أَحْبَلَ‏- إِحْبَالًا [حبل‏] المرأَةَ: آن زن را آبستن کرد

نیک: نَاکَهَا (نَیْکاً) مِنَ الأَلْفَاظِ الصَّرِیحَةِ فى الْجِمَاع فَهُوَ (نَائِکٌ) و (نَیَّاکٌ) و الْمَرْأَة (مَنِیکَةٌ) و (مَنْیُوکَةٌ) على النَّقْصِ و التَّمَامِ

أیور: آلت تناسلی مذکر


حورالعین

علامه حسن زاده آملی درباره حورالعین در کتاب هزار و یک نکته صفحه 533 نکته 712 نوشته اند:

کَذلِکَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ‏  (دخان 54)

وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ‏  (طور 20)

 

هر یک از کلمه حور و عین، صیغه جمع ‏اند که هم جمع مفرد مذکرند و هم جمع مفرد مؤنث. ابن مالک در باب جمع تکسیر الفیه گوید:

فعل لنحو أحمر و حمراء / و فعلة جمعا بنقل یدرى‏

پس حور هم جمع احور است که نعت مذکر است یعنى مرد آهو چشم و میش چشم، و هم جمع حوراء که نعت مؤنث است یعنى زن آهو چشم و میش چشم. و همچنین عین هم جمع اعین است یعنى مرد فراخ چشم، و هم جمع عیناء یعنى زن فراخ چشم که ضم عین بمناسبت یاء تبدیل به کسره شده است و چشمى که هر دو صفت یاد شده در آن جمع شده است خیلى چشم‏گیر است.

 

توضیح:

 عین جمع است. مفرد مذکر آن اعین، و مفرد مونث آن عیناء (معنی: 

فراخ چشم)

حور جمع است. 

مفرد مذکر آن احور، و مفرد مونث آن حوراء (معنی: آهوچشم)


پس در بهشت هم زن حوراء عیناء وجود دارد و هم مرد احور اعین.


با نام و یاد خدای مهربان. حفظ سوره نور را با ذکر دو حدیث در فضیلت تلاوت و یادگیری این سوره شروع می کنیم تا انگیزه و نیت خود را مطابق با رضایت خدای متعال که در کلام نورانی اهل بیت علیهم السلام گفته شده است قرار دهیم. 

در تفسیر مجمع البیان آمده است پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:

کسى که سوره نور را قرائت کند، خداوند به عدد هر زن و مرد با ایمانى در گذشته و آینده ده حسنه به او پاداش خواهد داد.

(مَنْ قَرَأَ سُورَةَ النُّورِ أُعْطِیَ مِنَ الْأَجْرِ عَشْرَ حَسَنَاتٍ بِعَدَدِ کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ فِیمَا مَضَى وَ فِیمَا بَقِی‏)


شیخ صدوق در کتاب ثواب الاعمال از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمودند:

مال و ناموس خود را با خواندن سوره نور مصون دارید، و زنان خود را نیز بدین وسیله حفظ کنید، زیرا هر کس بر خواندن این سوره در هر روز یا هر شب مداومت کند، هرگز کسى از افراد خانواده‏اش دچار زنا نمى‏شود تا از دنیا برود، و چون از دنیا رفت هفتاد هزار فرشته او را تا کنار قبرش مشایعت مى‏کنند و همه براى او دعا و طلب آمرزش مى‏کنند تا او را وارد قبر سازند.


(حَصِّنُوا أَمْوَالَکُمْ وَ فُرُوجَکُمْ بِتِلَاوَةِ سُورَةِ النُّورِ وَ حَصِّنُوا بِهَا نِسَاءَکُمْ قَالَ مَنْ أَدْمَنَ قِرَاءَتَهَا فِی کُلِّ یَوْمٍ أَوْ فِی کُلِّ لَیْلَةٍ لَمْ یَزْنِ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ أَبَداً حَتَّى یَمُوتَ فَإِذَا هُوَ مَاتَ شَیَّعَهُ إِلَى قَبْرِهِ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ کُلُّهُمْ یَدْعُونَ وَ یَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَهُ حَتَّى یُدْخَلَ فِی قَبْرِهِ)


در ادامه خوب است نگاهی کلی به محتوای سوره داشته باشیم. نمودار زیر از کتاب ساختار سوره های قرآن کریم گرفته شده است.
نمودار سوره نور

(با کلیک روی تصویر می توانید ان را با کیفیت بالا ببینید)


با توجه به نمودار فوق می توانیم این سوره را به بیست قسمت تقسیم کنیم و شروع به حفظ نماییم.

ان شاء الله در مطلب بعدی روش آسان حفظ این سوره را بیان خواهیم کرد.

فائده لغویة املائیة

فائدة لغویـة إملائیـة:

لا یجتمع عَصَوان* فی کلمة واحدة 

 هذه القاعدة لها فائدة فی الإملاء...

فحرف (ط)   وحرف (ظ) لا یجتمعان فی کلمة واحدة أبداً.

مثال:

اضطر

المضطر 

ضابط

ضغط

ضبط

 وهذا یعنی أنه بمجرد ما یکون فی الکلمة (ط) تعرف أن معها (ضـ) و لیس (ظ).


*(عَصَوان مثنى عصا. القصد أنه لا یجتمع حرفی الظاء والطاء فی کلمة واحدة)



جامعه‌ای که رسول خدا بنیان نهاده بود کارش به جایی رسید که سر فرزندان رسول خدا را بر نیزه کرد و در شهرها گرداند. چه شد که سرنوشت انقلاب پیامبر به گودال قتلگاه کشیده شد؟


آیت الله خامنه ای:

آیه این است که می‌فرماید: «فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ ۖ فَسَوفَ یَلقَونَ غَیًّا» (سوره مریم آیه 59) دو عامل، عامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی است: 

یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. فراموش کردن خدا و معنویت؛ حساب معنویت را از زندگی جدا کردن و توجه و ذکر و دعا و توسل و طلب از خدای متعال و توکل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی کنار گذاشتن. 

دوم «و اتبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوترانی ها رفتن؛ دنبال هوسها رفتن و در یک جمله: دنیاطلبی. به فکر جمع‌آوری ثروت، جمع‌آوری مال و التذاذ به شهوات دنیا افتادن. اینها را اصل دانستن و آرمانها را فراموش کردن. این، درد اساسی و بزرگ است. ما هم ممکن است به این درد دچار شویم. 

اگر در جامعه اسلامی، آن حالت آرمانخواهی از بین برود یا ضعیف شود؛ هر کس به فکر این باشد که کلاهش را از معرکه در ببرد و از دیگران در دنیا عقب نیفتد؛ این‌که «دیگری جمع کرده است، ما هم برویم جمع کنیم و خلاصه خود و مصالح خود را بر مصالح جامعه ترجیح دهیم»، معلوم است که به این درد دچار خواهیم شد.

 امام على علیه  السلام:

صَومُ شَعبانَ یَذهَبُ بِوَسواسِ الصَّدرِ وَ بَلابِلِ القَلبِ

 روزه ماه شعبان، وسواس را از سینه، و پریشانى را از قلب مى‌برد.

 خصال، شیخ صدوق، ص۶۱۲


امام صادق علیه السلام:

در آسمان دریایی است که آن را دریای برکات گویند و بر لب آن دریا درختی است که آن را درخت تحیّات نامند. بر آن درخت آشیانه ی مرغی است به نام مرغ صلوات و وقتی مؤمنی در ماه شعبان برسیّد پیغمبران (ص) صلوات فرستد، خدا آن مرغ را امر نماید تا در آن دریا غوطه خورد و پرهای خود را بفشارد و هر قطره ای که از پرهای آن مرغ بریزد ملکی خلق نماید و جمیع آن فرشتگان به تقدیس و تحمید و مدح و ثنای پروردگار مشغول گردند و ثواب آنها در دیوان اعمال صلوات فرستنده ثبت گردد.


وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۴۹۲

کمال الانقطاع

در طلیعه ماه شعبان هستیم. افقی که برای ما ترسیم شده تا در انتهای این ماه به آن نائل شویم در مناجات شعبانیه است. و نقطه اوج انسان در قرب الی الله.

این نقطه اوج انسان در تقرب الی الله در فرازی از این مناجات آمده است که باید از صمیم قلب و با همه همت خود آن را طلب کنیم و البته اگر لازم شد هزینه‌اش را هم بپردازیم. هزینه آن دل کندن از همه تعلقات دنیاست و نتیجه آن رسیدن به مقامی مافوق تصور.


آن فراز این است:

إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ


معبودا، مرا به کمالِ گسستن از همه چیز و پیوستن به خودت رسان و دیده‌ قلبمان را با فروغی که بدان تو را مشاهده کنند روشن فرما، تا دیده دل ما حجابهای نورانی را بر درَد و به کانِ عظمت و جلال رسد و جان های ما به مقام والای قدس تو بپیوندد.‌


اعمال شترک ماه شعبان