دعایی برای ادای قرض
شیخ بهایی کتابی دارد به نام « الأربعون حدیثا» که چهل حدیث را در آن مفصلا شرح کرده است. این کتاب مشحون است از فواید لغوی و ادبی و کلامی و حتی ریاضی که جناب شیخ جامعیت خود را در آن به اثبات رسانده است.
ایشان در حدیث شانزدهم این کتاب بدون مقدمه و مؤخره، یک خاطره کوتاه و عجیب از خودشان نقل می کنند و هیچ توضیح دیگری نمی دهند و به حدیث بعد می روند.
متن و ترجمه این بخش از کتاب را در آینجا می آوریم.
الحدیث السادس عشر* دعاء أداء القرض*
«... شکوت الى رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم دینا کان علیّ فقال: یا علیّ قل: «اللّهمّ أغننی بحلالک عن حرامک و بفضلک عمّن سواک» فلو کان علیک مثل صبیر دینا قضاه اللّه عنک. و الصبیر: اسم جبل بالیمن، لیس بالیمن جبل أعظم منه».أمالی الصدوق: المجلس 61 ص 347
[- قصّة المؤلّف مع هذا الدعاء]
قال جامع هذه الأحادیث عفا اللّه عنه: کثر علیّ الدین فی بعض السنین حتّى تجاوز ألفا و خسمائة مثقال ذهبا، و کان أصحابه متشدّدین فی تقاضیه غایة التشدّد حتّى شغلنی الاهتمام به عن أکثر أشغالی، و لم یکن لی فی وفائه حیلة و لا الى أدائه وسیلة، فواظبت على هذا الدعاء فکنت اکرره کلّ یوم بعد صلاة الصبح، و ربّما دعوت به بعد الصلوات الاخر فیسّر اللّه سبحانه قضاءه و عجّل أداءه فی مدّة یسیرة بأسباب غریبة ما کانت تخطر بالبال و لا تمرّ بالخیال.
حدیث شانزدهم از کتاب چهل حدیث شیخ بهایی
... شکایت کردم به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از قرض زیادی که بر عهده داشتم. حضرت فرمود: یا علی، بگو: «اللّهمّ أغننی بحلالک عن حرامک و بفضلک عمّن سواک» (خدایا من را با حلالت از حرامت بی نیاز فرما، و با فضلت از هر کسی غیر از خودت) که اگر به اندازه صبیر قرض داشته باشی خدای متعال آن را ادا خواهد کرد. ( صبیر نام کوهی است در یمن، که کوهی بزرگتر از آن در آنجا وجود ندارد.)
جمع آور کننده این احادیث (یعنی خود جناب شیخ بهایی) می گوید: در سالی قرض من زیاد شد تا جایی که رسید به 1500 مثقال طلا! (به پول امروز که هر گرم طلا 230 هزار توامن است می شود 1.621.500.000 تومان) و صاحبان آن وام ها هم با شدت تمام طلب خود را از من می خواستند. تا جایی که این قضیه همه ذهن و فکر من را مشغول کرده بود و هیچ راهی هم برای ادای این قزض نداشتم. پس مواظبت نمودم بر این دعا. بعد از نماز صبح این ذکر را تکرار می کردم. و چه بسا بعد از نمازهای دیگر هم این ذکر را می گفتم. پس خداوند آنچنان ادای این قرض را آسان نمود و در مدتی کوتاه با اسبابی غریب آن را ادا کرد که اصلا به ذهن و خیال خطور نمی کند.