نحن اقرب الیه من حبل الورید
در دفتر ششم مثنوی حکایتی هست که شخصی را در رویا آدرس گنجی دادند و گفتند به فلان جا برو و رقعه ای هست و در آن رقعه نقشه ای و ...
دید در خواب او شبی و خواب کو
واقعهٔ بیخواب صوفیراست خو
هاتفی گفتش کای دیده تعب
رقعهای در مشق وراقان طلب