عباس ذوالقدری

عباس ذوالقدری
سایت قبلی 2baleparvaz.ir
کانال تلگرامی قبلی menbardigital@

امام صادق علیه السلام فرمود: مَنْ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِیَ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِیماً فَقِیلَ تَعَلَّمَ لِلَّهِ وَ عَمِلَ لِلَّهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ (الکافی، ج‏1، ص: 36) یعنی: هر که براى خدا علم را بیاموزد و به آن عمل کند و به دیگران بیاموزد در ملکوت آسمانها عظیمش خوانند و گویند: آموخت براى خدا، عمل کرد براى خدا، تعلیم داد براى خدا.

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ (نهج البلاغه، حکمت 73)
یعنی: کسی که خود را رهبر و امام مردم قرار داد باید قبل از تعلیم دیگران به تعلیم خود پردازد و پیش از آنکه به زبان تربیت کند، به عمل تعلیم دهد. و آن که خود را تعلیم دهد و ادب کند، به تعلیم و تکریم سزاواراتر است از آن که دیگری را تعلیم دهد و ادب آموزد.

یک ماه از درس پیش بگذشت، دلشادم که دوباره دیدار دوستانم دست داد. دانستیم که جز هستى تحقق ندارد و به هر کجا که برویم در کشور پهناور وجودیم و از این کشور بدر نمى‏ رویم و بدر رفتن از کشور هستى پندارى بیش نیست. خودمان هستیم؛ و به هر چه مى‏ نگریم هستى است؛ و هر چه را مى‏ یابیم هستى است و هر چه را ادراک مى‏کنیم هستى است؛ و عدم اگر توهّم و ادراک شود به طفیل هستى است؛ و آن هم در ادراک عدم سخنى است که در آینده خواهیم گفت. همه آثار از هستى است و بدانچه فکر بشر رسید همه را از کانون هستى بدر آورد و از کاوش در کان هستى به دست آورد و دانستى که سوفسطائی ها به خطا رفتند و حالی ها ناروا گفتند. آرى همه هستى است و هستى حقیقت است و حقیقت است که گرداننده نظام بلکه عین نظام است.

حفظ قرآن در سه ماه

الهی قمشه‌ای با مرحوم مدرس نیز مراوداتی داشت. مدرس همشهری با الهی قمشه‌ای بود. او اگرچه به همراه مرحوم مدرس، فعالیت سیاسی نمی‌کرد، اما زمانی به همراه ایشان به زندان افتاده بود. خود وی تعریف می‌کند که زمانی با مرحوم مدرس مرا به زندان بردند و در حدود سه ماه در زندان بودم و در این مدت قرآن را حفظ کردم. روزی که ورقهٔ آزادی ما را آوردند به مأمور زندان گفتم عموجان برای ما حجرهٔ مدرسه جایی بهتر از این زندان نیست، غیر از آن‌که در آنجا ما باید خودمان نان و گوشتی تهیه کنیم و اینجا شما زحمت آن را می‌کشید. لذا اگر ایرادی ندارد ما باز هم اینجا بمانیم. مأمور زندان با خنده می‌گوید نه آقای الهی! دیگر نمی‌توانیم شما را در اینجا نگه ‌داریم.


http://mobahesat.ir/3185

حکایت

پادشاهى مى‏ خواست که رسولى به ملکى فرستد، هرچند تفحّص کردند قابل‏ تر و لایق ‏تر از واعظ ملک کسى را نیافتند. چون آن ضایع روزگار ناستوده اطوار بسیار حریص و طامع و مبرم بود، جمعیّت و اسباب بی شمارش عطا کردند و براى احتیاط سوگندش دادند و نذرش فرمودند که مبادا لسان سؤال و زبان کدیه به قال یا به حال، به کنایه یا تصریح دراز نماید و در طمع و آز باز کند و سیرت خود و عرض شهریار و اهل آن دیار برد، و آزار مردمان آنجا و دردسر آن سلطان دهد.

چون بدان ملک رفت و شهرت بر قدرت اداى نصیحت و تبلیغ چند یافت در مسجد بر منبرش بالا بردند و موعظه شنودند و تحسین ریش و سر جنبانى ‏اش کردند. بعد از سه جمعه به عادت معهود عود نمود و لب به خواهش گشود و در صورت مطایبه فرمود که: اى یاران مرا قسم داده ‏اند. و نذر فرموده ‏اند که از شما چیزى نگیرم، شما را خود قسم نداده ‏اند و نذر نفرموده ‏اند که به من چیزى ندهید و تکلّف نکنید، پس چرا تغافل مى ‏ورزید. بیت:

خوى بد در طبیعتى که نشست             نرود تا به وقت مرگ از دست‏

 

رسائل فارسى ادهم خلخالى، ص295

علامه طهرانی:

 «ما شیعیان باید اعتراف کنیم که به قرآن وارد نیستیم، بچّه‏ هاى ما قرآن نمى ‏دانند، در حالى که بچه زود قرآن را حفظ میکند. پسرهاى پانزده ساله ما باید قرآن را حفظ باشند.


و در جاى دیگر- در بحث انتظارات از طلّاب- مى‏ نویسند:

در کتاب کافی از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: إِنَّ شِیعَةَ عَلِیٍّ کَانُوا خُمْصَ الْبُطُونِ ذُبُلَ الشِّفَاهِ أَهْلَ رَأْفَةٍ وَ عِلْمٍ وَ حِلْمٍ یُعْرَفُونَ بِالرَّهْبَانِیَّةِ فَأَعِینُوا عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَا


خُمْصَ الْبُطُونِ:

أَخْمَصُ القدم: فرو رفتگی و گودى کف پا را گویند. و رجل خَامِص یعنی مرد لاغر اندام و شکم فر رفته.

خداى متعال می فرماید: «فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ» کنایه از گرسنگی شدید.

در نهج البلاغه خطبه 119 در باره مؤمنان فرموده «خمص البطون من الصّیام» و در وصف حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله در خطبه 158 فرموده «خرج من الدّنیا خمیصا» از دنیا شکم خالى بیرون رفت.

 

ذُبُلَ الشِّفَاهِ:

ذبل اگر صفت نباتات باشد «ذُبُولًا و ذَبْلًا النباتُ» به معنای آب گیاه کم شد و طراوت آن از دست رفت، و اگر صفت شمشیر و نیزه باشد «الرِّماحُ الذَّوَابِل» به معنای نیزه ‏هاى باریک و تیز و برنده است. بنابراین اگر صفت لب و زبان قرار بگیرد به معنای این است که از شدت تشنگی خشک شده و پوست آن نازک گردیده.


این مطلب نکته 717 از کتاب هزار و یک نکته علامه حسن زاده آملی است. توضیحات ایشان که ذیل هر حدیث بود را به صورت پاورقی منتقل کردیم به انتهای متن، و تا حد امکان احادیث را اعراب گذاری کردیم.


بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین اللهم صل و سلم على سیدنا محمد و آله الطاهرین، و جمیع الانبیاء و المرسلین و عبادک الصالحین، و من اقتدى بهدیهم و اقتفى هدیهم.

این أثاره خطیر، خزانه چهل گوهر شب چراغ و یا چهل حدیث از غرر احادیث عرفانى است که این فانى حسن حسن ‏زاده آملى، از جوامع عتیق و مآخذ وثیق، به رجاء این که در زمره «مَنْ حَفِظَ عَلی أُمَّتِی أَرْبَعِینَ حَدِیثاً مِمّا یَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ فِی أَمْرِ دِینِهِمْ بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَقِیهاً عَالِما» محسوب باشد، گرد آورده است؛ تا هرگاه توفیق رفیق شده است هر یک را ترجمه به پارسى و شرح و تفسیر کند لعل الله یحدث بعد ذلک امرا.

مرجو از فیاض على الاطلاق اینکه نفوس مستعده از پرتو این گوهرها فروغ گیرند تا در مطالعه صحیفه نفس به درستى، و در قرائت آن به شایستگى نایل آیند.

این مطلب نکته 1001 از کتاب هزار و یک نکته علامه حسن زاده آملی است.


بسم الله الرحمن الرحیم‏ الحمد الله رب العالمین و صلى الله على سیدنا خاتم النبیین و آله المنتجبین.

درحث و ترغیب حفظ چهل حدیث بطرق و صور کثیره روایت شده است، از آن جمله به سلسله سند روائى این کمترین از استاد خود آیت علم و دین، طود تحقیق و تفکیر، جامع علوم عقلیه و نقلیه، شاخص در علم فلک و ریاضیات عالیه، صاحب تصانیف فائقه و تالیفات رائقه، علامه زاهد ذوالفنون، الذى عزفت نفسه عن الدنیا و ما فیها فتساوى عنده حجرها و ذهبها آیة الله حاج میرزا ابو الحسن بن ملا محمد بن ملا غلامحسین بن ملا ابو الحسن طهرانى مسجد حوضى شهیر به علامه شعرانى- افاض الله علینا من برکات انفاسه النفیسة القدسیة- که منتهى میگردد به علامه مشتهر در آفاق ابو الفضائل شیخ بهاء الدین عاملى- رضوان الله تعالى علیه- باسنادى که در اول کتاب اربعین‏ ذکر فرموده است عن موسى بن ابراهیم المروزى عن الامام الکاظم موسى بن جعفر علیه السلام قال: قال رسول الله صلى الله علیه و آله:

مَنْ حَفِظَ عَلی أُمَّتِی أَرْبَعِینَ حَدِیثاً مِمّا یَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ فِی أَمْرِ دِینِهِمْ بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَقِیهاً عَالِما

لذا از علماى فریقین کتب و رسائل عدیده در اربعین تدوین شده است. این متمسک بذیل ولایت اهل بیت طهارت و عصمت و وحى از باب الق دلوک فى الدلاء بذکر چهل حدیث از غرر کلمات آن وسائط فیض الهى، در معرفت نفس و تحریض و تحریص به معرفت نفس که مفتاح خزائن ملکوت است، تبرک مى جوید.

سرمایه همه سعادت ها و أهم واجبات معرفت نفس یعنى خودشناسى است، و آنکه خود را نشناخت عاطل و باطل زیست و گوهر ذاتش را تباه کرد و براى همیشه بى‏بهره ماند. هیچ معرفتى چون معرفت نفس بکار انسان نمى‏آید انسان کارى مهم‏تر از خودسازى ندارد و آن مبتنى بر خودشناسى است.

سقراط خودشناسى و اخلاق را از همه مهم تر می ‏شمرد.

گویند وقتى از کنار معبد دلف، عبور مى‏کرد دید بالاى آن نوشته است: «خود را بشناس» همین کلام را اساس فلسفه خود قرار داد. سقراط در مقابل دانشمندان طبیعى گفت: «بیهوده در شناختن موجودات خشک و بى‏روح رنج مبر بلکه خود را بشناس که شناختن نفس انسان بالاتر از شناختن اسرار طبیعت است».

چون گفتار او شبیه به گفتار انبیاء بود بزرگ شد و آوازه‏اش جهان را بگرفت چه قیمت انسان را بالا برده بود. اما آن دانشمندان گمنام شدند.

سقراط گفت آنچه براى ما مفید است آنست که بدانیم خود ما چه هستیم و براى چه آفریده شده‏ایم و سعادت ما در چیست‏ و کارى بکنیم که براى خود و دیگران فائده داشته باشیم، لذا گفته‏اند سقراط فلسفه را از آسمان به زمین آورد.

على بن ربن طبرى که از قدماى اطباء است در اول مقاله دوم نوع دوم فردوس الحکمة در طب گوید: قال ارسطاطالیس الفیلسوف: ان العلم بالنفس الناطقة اکبر من سائر العلوم لان من عرفها فقد عرف ذاته و من عرف ذاته قوى على معرفة الله. و خود على بن ربن پس از نقل کلام ارسطو گفت: و قد صدق الفیلسوف فان من جهل نفسه و حواسه کان لغیر ذلک أجهل.

صدر المتالهین در اسفار (ص 125 ج 3 چاپ سنگى) فرمود: قالت الحکماء فى حد الفلسفة: انها التشبه بالاله بقدر الطاقة البشریة. و مفاده أن من یکون علومه حقیقیة و صنائعه محکمة و اعماله صالحة و اخلاقه جمیلة و آراؤه صحیحة و فیضه على غیره متصلا، یکون قربه الى الله و تشبهه به.

یعقوب بن اسحاق کندى معروف به فیلسوف عرب در رساله حدود و رسوم اشیاء شش تعریف از قدماء در حد فلسفه نقل کرده است، قول پنجم این که: الفلسفة معرفة الانسان نفسه.

هر یک از این دو تعریف و به خصوص تعریف ثانى بسیار بعید الغور است.

ما الفرق بین کلمتی "صوم" و "صیام" ؟


 الصیام : الامتناع عن الطعام والشراب وباقی المفطرات من الفجر حتى المغرب وهی الفریضه المعروفة خلال شهر رمضان المبارک .

قال تعالى: "یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ" ولم یقل الصوم

 

 أما الصوم: فیخص اللسان ولیس المعده خاصة قول الحق والامتناع عن قول الزور سواء فی رمضان أو غیره


قال تعالى: "فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا ۖ فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَٰنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا"

 

 "فالصیام" وحده دون ان یرافقه "الصوم" لا یؤدی الغرض المطلوب لقول النبی صلى الله علیه وسلم:

 "من لم یدع قول الزور والعمل به فلیس لله حاجة فی ان یدع طعامه وشرابه."

کافى فى شأن انا انزلناه فى لیلة القدر آخر حدیث 8 ص 196 ج 1 قال السائل یا ابن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم (و هو ابو جعفر ع) کیف اعرف ان لیلة القدر تکون فى کل سنة؟ قال اذا اتى شهر رمضان فاقرأ سورة الدخان فى کل لیلة مائة مرة فاذا اتت لیلة ثلاث و عشرین فانک ناظر الى تصدیق الذى سالت عنه.

از امام صادق علیه السلام منقول است که چون شب ماه مبارک رمضان‏ درآید در هر شب هزار مرتبه انا انزلناه را بخوان و چون شب بیست و سوم شود دل خود را محکم بدار و گوشهاى خود را بگشا از براى شنیدن عجائب از آنچه خواهى دید.

به سندهاى معتبر از آنحضرت منقول است که اگر کسى در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان انا انزلناه‏ را هزار مرتبه بخواند چون صبح کند یقین او شدید و محکم شده باشد به اعتراف نمودن به چیزى چند که مخصوص ما است از غرائب فضائل و نیست این مگر به سبب چیزى که در خواب مشاهده نماید. (ص مشکوة الانوار مجلسى در فضیلت سوره قدر).


نکته 174 از کتاب هزار و یک نکته علامه حسن زاده آملی

فصل هشتم در دعاى مأثور و غیر مأثور

در این فصل بحث از دعاى مأثور و غیر مأثور است و نتیجه مستفاد آن براى اهل بصیرت بسیار گرانقدر است. مأثور آنست که از پیغمبر و امام منقول است. و خواندن غیر مأثور خواه شخص را قدرت آن باشد که از خود انشاء کند، و یا دیگرى انشاء کرده است بخواند، جائز است و کسى آن را حرام ندانسته است و مانع نشده است چنانکه در ابتداى تصنیف و تألیف و وعظ و خطابه و صلوة جمعه و عیدین و نظیر آنها حق سبحانه را هر کس به لسان خود حمد و ثناء مى‏کند، و سیره علماء بر این سارى است و آن را روا دارند. نقل نکته 884 «هزار و یک نکته» در بیان این مطلب لازم است که آنچه را در این فصل باید بگوئیم در آنجا بطور اجمال گفته شده است، و آن اینکه: اهل بصیرت باید به ذیل این حدیث شریف توجّه تامّ داشته باشند: