خمص البطون و ذبل الشفاه
در کتاب کافی از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: إِنَّ شِیعَةَ عَلِیٍّ کَانُوا خُمْصَ الْبُطُونِ ذُبُلَ الشِّفَاهِ أَهْلَ رَأْفَةٍ وَ عِلْمٍ وَ حِلْمٍ یُعْرَفُونَ بِالرَّهْبَانِیَّةِ فَأَعِینُوا عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَا
خُمْصَ الْبُطُونِ:
أَخْمَصُ القدم: فرو رفتگی و گودى کف پا را گویند. و رجل خَامِص یعنی مرد لاغر اندام و شکم فر رفته.
خداى متعال می فرماید: «فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ» کنایه از گرسنگی شدید.
در نهج البلاغه خطبه 119 در باره مؤمنان فرموده «خمص البطون من الصّیام» و در وصف حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله در خطبه 158 فرموده «خرج من الدّنیا خمیصا» از دنیا شکم خالى بیرون رفت.
ذُبُلَ الشِّفَاهِ:
ذبل اگر صفت نباتات باشد «ذُبُولًا و ذَبْلًا النباتُ» به معنای آب گیاه کم شد و طراوت آن از دست رفت، و اگر صفت شمشیر و نیزه باشد «الرِّماحُ الذَّوَابِل» به معنای نیزه هاى باریک و تیز و برنده است. بنابراین اگر صفت لب و زبان قرار بگیرد به معنای این است که از شدت تشنگی خشک شده و پوست آن نازک گردیده.