در قدیم الایام که می خواستند سفر حج کنند، با اسب و شتر و قاطر، هرگاه به مراتع سرسبز می رسند اندکی درنگ می کردند تا حیوانات بچرند و خودشان هم کمی استراحت کنند و ادامه مسیر بدهند. گاهی اوقات وقتی می دیدند چمنزار خیلی خوبی است و حیوان هم خوب می خورد، طمع می کردند بیشتر بمانند تا حیوان را فربه کنند.
روحانیون و اهل معنا که بر آنها گذر می کردند به آنها تذکر می دادند شما به سفر حج می روید یا اسب پرورش می دهید؟ مرکب برای رفتن و رسیدن به مقصد است، نه اینکه ما را از مقصد باز دارد و به خودش مشغول کند.
الان حکایت ما با این بدن است. آیا ما در این دنیا مأمور به فربه کردن این بدن شده ایم؟ و آیا ما مرکب این بدن هستیم یا او مرکب ما؟