معرفت نفس یا شناخت شهودى انسان
« سَنُریهِمْ ایاتِنا فِى الاْفاقِ وَ فى اَنْفُسِهِمْ...! » (۵۳ / فصلت)
« به زودى نشانشان مى دهیم آیات آفاقى خود را و آیاتى را که در نفس خود آنها داریم، تا این که برایشان روشن شود که پروردگار حق است...! »
نظر و سیر در آیات انفسى و آفاقى و در نتیجه آن به خداى سبحان آشنا شدن، از نظر این که حیات ابدى انسانى را در نظر مجسم مى سازد و نیز از نظر این که این حیات بستگى تمام به توحید و نبوت و معاد دارد، از این رو آدمى را به تمسک به دین حق و شریعت الهى هدایت مى نماید و در این هدایت هر دو طریق یعنى سیر از طریق آفاق و از طریق انفس مؤثر و در راهنمایى به دین و ایمان و تقوى هر دو شریک و هر دو نافع اند، ولى نظر و سیر در آیات نفس نافع تر است، زیرا این سیر از اطلاع ذات بر نفس و قوا و ادوات روحى و جسمى و عوارض آن از اعتدال و افراط و تفریط در کار و هم چنین ملکات فاضله و رذیله و احوال پسندیده و ناپسندى که مقارن با آن است خالى نیست و معلوم است که اشتغال آدمى به معرفت این گونه امور و باور داشتن به لوازم آن از قبیل امن یا خطر، سعادت یا شقاوت، درد یا درمان آدمى را از یک موقف نزدیکى به گوش دل مى رساند و وقتى آدمى به دردهاى روحى خود و درمان آن واقف شد به اصلاح آن چه فاسد شده و به التزام به آن چه صحیح است مى پردازد، به خلاف سیر در آیات آفاقى که ندایش به این نزدیکى نیست و این معانى را از راهى دور به گوش دل مى رساند.
نظر در آیات آفاقى و معرفت حاصله از آن، نظر و معرفتى است فکرى و علمى است حصولى، به خلاف نظر در نفس و قواى آن و اطوار وجودى آن و معرفتى که خود از تجلیّات و آثار آن است، که نظر در آنها نظرى است شهودى و علمى است حضورى، علم عارف است به نفس خود. این علم از قبیل مشاهده و عیان است.
وقتى انسان مشغول مطالعه و سیر در آیات نفس خود شود و ببیند، چگونه به پروردگار خویش احتیاج دارد و چطور در تمامى اطوار و همه شؤون زندگى اش نیازمندى هایى دارد، آن گاه به حقیقت عجیبى برمى خورد، چه مى بیند نفسش وابسته و مربوط به عظمت و کبریا و وجود و حیات و علم و قدرت و شنوایى و بینایى و اراده و محبّت دیگرى است.
و جمیع صفات و افعال نفسش قطره اى است، از دریایى بیکران و خوشه اى است از خرمنى بى پایان، مخزنى که در بها و روشنى و جمال و جلال و کمال وجود و حیات و قدرت و سایر کمالات غیرمتناهى است.
المیزان ج ۱۱، ص ۲۹۰