عباس ذوالقدری

عباس ذوالقدری
سایت قبلی 2baleparvaz.ir
کانال تلگرامی قبلی menbardigital@

امام صادق علیه السلام فرمود: مَنْ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِیَ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِیماً فَقِیلَ تَعَلَّمَ لِلَّهِ وَ عَمِلَ لِلَّهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ (الکافی، ج‏1، ص: 36) یعنی: هر که براى خدا علم را بیاموزد و به آن عمل کند و به دیگران بیاموزد در ملکوت آسمانها عظیمش خوانند و گویند: آموخت براى خدا، عمل کرد براى خدا، تعلیم داد براى خدا.

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ (نهج البلاغه، حکمت 73)
یعنی: کسی که خود را رهبر و امام مردم قرار داد باید قبل از تعلیم دیگران به تعلیم خود پردازد و پیش از آنکه به زبان تربیت کند، به عمل تعلیم دهد. و آن که خود را تعلیم دهد و ادب کند، به تعلیم و تکریم سزاواراتر است از آن که دیگری را تعلیم دهد و ادب آموزد.

صعصعة بن ناجیة از اشراف عرب و رهبر بنی‌تمیم در دوره جاهلیت و اسلام بود. وی نخستین کسی از بنی‌تمیم بود که با پرداخت فدیه، مانع زنده به گور کردن دختران قبیله تمیم می‌شد. هنگامی که اسلام ظهور کرد ۱۰۴ دختر نزد او بود که آنان را از پدرانشان خریده بود تا زنده به گور نشوند. او در این خصوص همچون زید بن عمر بن نفیل (که پنج سال پیش از بعثت، یعنی در سال ۶۰۷ م درگذشته بود) عمل می‌کرد و دختران را قبل از زنده به گور شدن می‌خرید. (زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۳، ص۲۹۴. ابن حبیب، محمد، المحبّر، ص۱۴۱. ابن اثیر، علی بن ابی‌الکرم، اُسد الغابه، ج۳، ص۲۲-۲۳)

اما سوال این است که با وجود چنین افرادی در جاهلیت پس چرا سنت سیئه زنده به گور کردن دختران برچیده نمی شد؟
و پاسخ هم این است که با مال و ثروت و قدرت و غیره نمی شود جریان اجتماعی به وجود آورد. کاری که انبیا کردند کار تعلیم و تربیت و تزکیه بود. جنس این کار فرق می کند با کارهای امثال صعصه بن ناجیه. انبیاء در روح و جان مردم نفوذ می کردند و در نتیجه اجتماع را دگرگون یم کردند.

کسى ‌را‌ ‌در‌ نجف اشرف دیدم ‌که‌ دعوى امامت ‌و‌ نیابت بلکه فوق این مراتب ‌مى‌ نمود مردم ‌او‌ ‌را‌ مجنون ‌مى‌ دانستند ‌و‌ حقیر ‌با‌ ‌او‌ ‌به‌ رسم ملاطفه مشى ‌مى‌ نمودم ‌در‌ شبى ‌از‌ شبها ‌در‌ حرم مطهر ‌با‌ ‌او‌ ‌در‌ صحبت بودم معلوم ‌شد‌ ‌که‌ سبب این دعوى گزاف ‌از‌ این بیچاره ‌آن‌ ‌شد‌ ‌که‌ ‌در‌ اصل دهقان ‌و‌ اهل زراعت بوده ‌و‌ خود ‌به‌ نفسه ‌در‌ ‌یک‌ روز عمل ‌ده‌ نفر ‌مى‌ نمود ‌و‌ روزى بیست فرسخ پیاده راه ‌مى‌ رفت ‌و‌ حمل اثقال ‌به‌ قدر پنج نفر ‌مى‌ نمود این امور داعى ‌شد‌ ‌که‌ ‌آن‌ جاهل کور نافهم مدعى نبوت ‌و‌ امامت شود خلاصه ‌در‌ صفتى ‌که‌ انسان ‌در‌ ‌آن‌ صفت خود ‌را‌ کامل ‌و‌ فائق اقران بیند طغیان کند.
مدرسی، شرح دعای بیستم صحیفه سجادیه

 

نگارنده: نویسنده متن فوق در ادامه مطلبی درباره افلاطون و ابن سینا آورده اند که کذب و اشتباه محض است. تهمت تکذیب نبوت به افلاطون الهی و شیخ الرئیس ابن سینا سخنی بسیار شگفت است.

در کتاب فلاح السائل سید بن طاووس این دعا را برای بیدار شدن برای نماز شب ذکر کرده است و فرموده خود مولف هم به آن مقید بوده است:

 

اللَّهُمَّ لَا تُؤْمِنِّی مَکْرَکَ وَ لَا تُنْسِنِی ذِکْرَکَ وَ لَا تُوَلِّ عَنِّی وَجْهَکَ- وَ لَا تَهْتِکْ عَنِّی سِتْرَکَ وَ لَا تَأْخُذْنِی عَلَى تَمَرُّدِی- وَ لَا تَجْعَلْنِی مِنَ الْغَافِلِینَ وَ أَیْقِظْنِی مِنْ رَقْدَتِی- وَ سَهِّلْ لِیَ الْقِیَامَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ فِی أَحَبِّ الْأَوْقَاتِ إِلَیْکَ- وَ ارْزُقْنِی فِیهَا الصَّلَاةَ وَ الشُّکْرَ وَ الدُّعَاءَ حَتَّى أَسْأَلَکَ فَتُعْطِیَنِی- وَ أَدْعُوَکَ فَتَسْتَجِیبَ لِی وَ أَسْتَغْفِرَکَ فَتَغْفِرَ لِی- إِنَّکَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیم

مرگ ارادی

نمودار شرایط و آثار مرگ ارادی از کتاب سرّ سلوک (ترجمه و شرح رساله الولایه حکیم متاله میرزا احمد آشتیانی - دکتر محمدجواد رودگر)

شرف مومن

شَرَفُ الْمُؤْمِنِ قِیَامُهُ بِاللَّیْلِ وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِ اسْتِغْنَاؤُهُ عَنِ النَّاس

جامع الأخبار، ص85

 

گرچه بامداد و شامگاه و صبح و ظهر و عصر فرصت برای عبادت هست اما «إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قیلاً» (مزمل6)

 

اگر سوز دلی باشد این سوز دل را با اشک باید فرو نشاند. هر چند برخی هم گفته اند اشک را توان آن نیست که سوز دل را بنشاند اما حافظ بهتر گفته که: 

گریه شام و سحر شکر که ضایع نگشت

قطره باران ما گوهر یک دانه شد

اهل سوز و ناله می خواهند با اشک سوزشان بیشتر شود. جعلنی اللهم منهم.

 

 

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ صَلَاةُ اللَّیْلِ تُحَسِّنُ الْوَجْهَ وَ تُحَسِّنُ الْخُلُقَ وَ تُطَیِّبُ الرِّیحَ وَ تُدِرُّ الرِّزْقَ وَ تَقْضِی الدَّیْنَ وَ تَذْهَبُ بِالْهَمِّ وَ تَجْلُو الْبَصَر

بلال حبشی هم مبیضه الوجه محشور خواهد شد.

 

إِنَّ الْعَبْدَ لَیَقُومُ فِی اللَّیْلِ فَیَمِیلُ بِهِ النُّعَاسُ یَمِیناً وَ شِمَالًا وَ قَدْ وَقَعَ ذَقَنُهُ عَلَى صَدْرِهِ فَیَأْمُرُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَبْوَابَ السَّمَاءِ فَتُفَتَّحُ ثُمَّ یَقُولُ لِلْمَلَائِکَةِ انْظُرُوا إِلَى عَبْدِی مَا یُصِیبُهُ فِی التَّقَرُّبِ إِلَیَّ بِمَا لَمْ أَفْتَرِضْ عَلَیْهِ رَاجِیاً مِنِّی لِثَلَاثِ خِصَالٍ ذَنْباً أَغْفِرُهُ لَهُ أَوْ تَوْبَةً أُجَدِّدُهَا لَهُ أَوْ رِزْقاً أَزِیدُهُ فِیهِ فَأُشْهِدُکُمْ مَلَائِکَتِی أَنِّی قَدْ جَمَعْتُهُنَّ لَ

الهی...

الهی...

چون آتش فراق داشتی

آتش دوزخ از چه برافراشتی؟

بهشت خر مقدس ها

مرحوم آیة الله مجتهدی تهرانی:

آیة الله حاج میزرا عبدالعلی تهرانی می فرمودند: 

«بهشت هم طویله دارد! که مرکز مقدّس های خر است». 

پند حکیم ص 226

آثار دنیوی قرب به خدا

تحریر المواعظ العددیة         335    الفصل الثانی مما روته العامة عن النبی صلى الله علیه و اله .....  ص : 329
و قال النبیّ صلّى اللّه علیه و آله: من آنسه اللّه بقربه أعطاه أربع خصال: عزّا من غیر عشیرة، و علما من غیر طلب، و غنى من غیر مال، و انسا من غیر جماعة.


نصایح         183    فصل دوم حدیثهایى که اهل سنت از پیغمبر«صلى الله علیه و آله و سلم» نقل کرده‏ اند: .....  ص : 179
هر که را خداوند به قرب خویش مأنوس کند چهار خصلت به وى عطا فرماید: عزت بدون قوم و قبیله، علم بى‏ رنج تحصیل، بى‏ نیازى بدون مال، انس و آرامش در تنهایى.

همیشه راهی هست

اِستیوِن ویلیام هاوکینگ فیزیکدان و کیهان‌شناس در پاسخ به این سوال که چگونه با شرایط سخت کنار می آید گفته است: همیشه یک راه خروجی هست. اگر احساس کردیم هیچ چیزی سر جایش نیست و مشکلات فراوان است بدانیم حتما راهی به دنیایی متفاوت وجود دارد. فیلمش اینجاست.

 

پاسخ او نسبتا صحیح است. برای مومنان و متقیان همیشه راهی هست. وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً (2) وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه ... (سوره مبارکه طلاق 2 و 3)

اما برای کافران و منافقان راهی نیست: وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبیلا (سوره مبارکه نساء 88)

الظاظ

 الإلظاظ: الإلحاح على الشی‏ء، و ألظ به، و منه الملاظة فی الحرب. و رجل ملظاظ: ملظ شدید الإیلاع بالشی‏ء، ملج، قال: عجبت و الدهر له لظیظ

 و یقال: رجل کظ لظ، أی عسر متشدد. و التلظلظ و اللظلظة من قولک: حیة تتلظلظ، و هو تحریک رأسها من شدة اغتیاظها. و حیة تتلظى من خبثها و توقدها، و الحر یتلظى کأنه یلتهب مثل النار، و سمیت النار لظى من لزوقها بالجلد، و یقال: اشتقاقه من الإلظاظ، فأدخلوا الیاء کما أدخلوها على الظن فقالوا: تظنیت، و إنما هو: تظننت،
و فی الحدیث: ألظوا بیا ذا الجلال و الإکرام‏
أی سلموا بها و داوموا علیها، أی على هذه الکلمة. [و أما قولهم فی الحر: یتلظى فکأنه یتلهب کالنار من اللظى‏]

 

العین، ج8، ص151

 

الظاظ و الحاح و اصرار در ذات انسان وجود دارد. اما به چه چیزی؟ خوب یا بد؟ به هر چیزی که باشد ارزش انسان را نشان می دهد. در حدیث فرموده اند: الحاح داشته باشید به ذکر یا ذاالجلال و الاکرام.