پرسش و پاسخی از میرداماد و شیخ بهایی
میرداماد (قدس سره) به شیخ بهائى (قدس سره) این رباعى را نوشت:
اى سر ره حقیقت! اى کان سخا! در مشکل این حرف جوابى فرما
گوئى که خدا بود و دگر هیچ نبود چون هیچ نبود پس کجا بود خدا؟
شیخ در جواب میر این رباعى را نوشت:
اى صاحب مسأله! تو بشنو از ما تحقیق بدان که لامکان است خدا
خواهى که ترا کشف شود این معنى جان در تن تو بگو کجا دارد جا؟
حاج ملا حسن نائینى در کتاب گوهر شبچراغ ج 1 ص 188 و 189 بعد از نقل مطلب مزبور، جواب شیخ را اشتباه دانسته. خلاصه سخنش اینکه سوال میرداماد از مکان خدا نیست، بلکه منظور میرداماد این است که اگر خداى خالق، مخلوق نداشته باشد، «خدائى» که صفت اضافى است چگونه درست در می آید؟ و بعد جواب رد به شیخ داده به این گونه:
اى شیخ! مراد سید از لفظ کجا نبود طلب فهم در اینجا از جا
حاشا ز هشش بلکه مراد آنکه اگر جز او نبدى نبد خدائیش بجا
و البته پاسخ صحیح به سخن جناب میرداماد این است که اتفاقا خدایی خدا آن وقتی است که او باشد و جز او نباشد. وگرنه هر چه جز او بخواهد باشد او را حد زده و از خدایی انداخته است.